رمان مکن ای دل

عنوانرمان مکن ای دل
نویسندهزهرا عبدی (دلربا)
ژانرعاشقانه، غمگین
تعداد صفحه23
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رمان مکن ای دل اثر زهرا عبدی (دلربا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

نفس های قلبم ،نفس بزن ،بزن و بسوزان نگو سوخت مگو نفس! تیمار شو ،درد شو،غصه شو،اما عاشق مشو! مشو ای دل ،ای دل. تا نشود که شوریده شوی،در تب غم بسوزی. تو یار بودی ،دلبریت صفا بود ،تو معشوق بودی ،معاشقه هایت لذت بود،سرم در کنارت ،روحم در قلبت ،حسم در حست،همه مست و خماری مه آلود و غم آلود و خمار آلود بود. من انکار نمی کنم عاشق هستم …

خلاصه رمان مکن ای دل

مادر را توصیفش کنم، می شود… غم خوار ، دلسوز ، مرهم دل، خداوند همیشه یک فرشته را در کنارمان قرار می دهد ولی این ما هستیم که باید بدانیم. لب بزن بگو… سرم را بالای دار می برم ولی ایمانم یکی است مانند خدایم که یکی است. مشرق ومغرب از آن خداست… حتی دل های ما هم برای خداست. تو… چه میدانی رویا چیست. آنقدر که خیال بافی کردی رویایت دور شده منعکسش کن عکسش کن شاید تعبیری داشت مانند تعبیر خواب! بیا دست از خیالت بردار، نمی گویم رویا بد است ولی زیادش

مضر است… میترسم نتوانی با واقعیت های زندگی کنار بیایی. خیال کنی دام است این عشق . خیال کنی بهار عمر من است این عشق. خیال کنی مهر داغ هوس، در سودای عشق است خیال کنی معشوق در این دام است، این است عشق ، این است درد با پای پیاده روی تا آن خانه . پایت خسته است و کوفته گلویت، خشکی از بیابان گرما زده . ولی تو میروی ، و این است درد عشق رفته ای و رفته ای کس ندانست چه ها کشیدی در آن راه پر از ملامت و پر از سرزنش. چگونه شد این عشق که تو در بلا باشی و معشوق در

انتظار تو. تو رسیدی به درب خانه معشوقت با شگفتی در را باز می کند. خیره میشوی در چشمان برقی اش… بهار و زمستان گذرد اما تو در خیره شدگی هستی. چگونه شد که عاشق شدی و دل بستی به چشمان پر از نیاز معشوقت. ای دل ای دل ، خیانت را گذر کردی؟! مسیرت را رفتی؟! جاده ها را چه؟ نگو که یادت رفت، نگو که سودایی رفت و من ماندم. بیا و دستانم را بگیر، کمی فشارش بده فقط، بگذار حس کنم که حسمان دو طرفه است و چه لذتی دارد این دو طرفه بودن ها. حنای موهایت چه زیبا است، میدانی در این قلب تپنده داغی عشق من هستم؟!

هوس لبان سرخت و موهایت ابریشمی ات، شب هایم را تیره و تار کرده بیا در آغوشم بنشین بذار حس کنم تو باشی در کنارم آخ دیگر نمی توانم بگویم چرا که لذت با تو بودن مرا دیوانه کشت وار می کشت! و می کاش در ریشه های عمیق عاشقی ات کنجی از خانه ای کرانه محبت می ساختی. ای کاش در این ریشه های عاشقی ات کمی هم وفاداری را می آموختی. صد ساله است که راه عشق را پابرهنه میروم چگونه درد را حس نکرد این پاهای بی جان ؟ درد دوری درد، فاصله ، درد عشق ،درد غم…

دانلود رمان مکن ای دل
0.83 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان مکن ای دل
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها