رمان وبال عشق

دانلود رمان وبال عشق اثر زهرا عبدی (دلربا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سختی در عشق، جوهری بس زیبا است، وبال عاشقانه مانند رویای غم و درد عاشقانه است، عاشقانه هایی که پر از مشقت پر از غصه و پر از رنج های بی پایان است، من از وبال می گویم آری وبال، وبالی که محنت را در عشق گذاشت، وبالی که تیمار را بر درون قلب معشوق گذاشت، آری وبال عشق را می گویم، درد دارد، نادمی دارد و میراثی هم دارد، میراثی بس تجربه، میراثی بس پختگی، این است وبال عشق، این است درد عشق …

خلاصه رمان وبال عشق

رفتم و باد خزانی گذشت، از هرچه بود گذشتم و وبال محنت را پذیرفتم .آری از هر چه بود گذشتم دلم خواسته بود ولی این دفعه عقلم قبول نمی کرد، گناه سرنوشت گریبانگیرم شد و من رفتم پی فریادهای تنهایی هایم و گذشتم از تمام خواسته هایم. مرهم کن ای عشق، بر درد عاشق! لیلی، مرهم کرد و دوایی بس موثر بود. مرهم کن ای عشق بر درد یار که همان گونه مجنون بر ای دلا عاشقی چیست؟! ای دلا عاشقی گیجی می خواهد باید در عشق گیج شوی، خمار شوی، تا بدانی عشق و دوری چیست!

آیا حکم عاشق محکوم به اعدام است یا درد !؟ تو ندانی فرهاد چقدر سوخت که خودش دل کوه عمیق را کند. عاشقی ارزش دارد، عاشق، عاشقی را پیشه می کند و عشاق ها هم وفا را صداقت می کند. ای عاشق خسته دل را در گروی که دادی که بر رنگین کمان پس از باران دادی! هیچ ندانم که شهامت خرج دادی و گذر کردی . و لبانت خشک نشده، بدان در باب دل، عاشقی سواد و راه صد ساله می طلبند. تو یار وفایی که هنوز نیمی از عشق را در سینه ات حفظ کردی عاشق که باشی، یعنی «انگیزه توأم با عمل»

به دنبال رد پایت کل شهر را زیر پایم گذراندم و خم به ابرو نیاوردم، صدف دندانم به زردی می زد ولی چندان ناخوش نبودم، عشق دیدار وصال مانند سواری بر اسب دو آتیشه ام کرده بود، حال و احوالم نمایان بود، خواهی می بینی که کماکان قدم برمی داشتم نی نی چشمانم به ذوقی میزد و تر بود ولی دل و قلبم بزرگ. براق بود، پاتند کنان سرعتم بر مقابلم زیاد شد، قدم کوچک. او گفت، من هم گفتم. چه ها که نشد. وسط دو آتیشه بودن من داغی از سوزان بودم. دوباره او گفت و من خیره ماندم بر چشمان شیفته گرش.