کتاب اعترافات
عنوان | کتاب اعترافات |
نویسنده | ژان ژاک روسو (مترجم: مهستی بحرینی) |
ژانر | داستانی، زندگینامه |
تعداد صفحه | 851 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان اعترافات اثر ژان ژاک روسو (مترجم: مهستی بحرینی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نویسنده از کتاب با عنوان خاطرات یاد می کند، همه رویدادهای زندگی او را از کودکی تا سال های پایانی عمر، با ذکر جزئیات، دربر می گیرد. اما این کتاب بیش از آنکه به نقل اعمال و افعال او در موقعیت های گوناگون زندگی اش بپردازد، داستان احساسات و اندیشه های اوست. روسو در این کتاب روح خود را عریان به خوانندگانش نشان می دهد، بی هیچ پرده پوشی به عیب ها و خطاهایش اعتراف می کند و می گوید که در گیرودار حوادث چه ضعف هایی داشته و چه اشتباهاتی از او سر زده که مایه شرمساری اش شده است. همچنین از عشق بی پایانش به طبیعت، که با دل و جانش درآمیخته بود، به تفصیل سخن می گوید …
خلاصه کتاب اعترافات
اکنون به لحظه ای می رسم که اندک اندک زندگی گذشته ام با زمان حال پیوند می یابد. پاره ای از دوستی های آن دوران، که تا زمان حال ادامه داشته اند، در نظرم ارزشی خاص یافته اند و اغلب مرا به افسوس خوردن بر روزهای خوش گمنامی ام وا می دارند در آن روزها کسانی که خود را دوست من میخواندند، به راستی دوستم بودند و مرا با محبتی خالص، به خاطر خودم دوست داشتند و نه از سر خود پسندی و غرور و برای اینکه ارتباطی با مردی سرشناس داشته باشند و یا از روی میلی پنهانی
برای به دست آوردن فرصتی از این راه و آزار رساندن به او. این تاریخ، سرآغاز آشنایی ام با دوست دیرینم گفکور است که به رغم همه تلاش هایی که کردند تا او را از من بگیرند همچنان دوستم باقی مانده است. همچنان باقی مانده است! نه، افسوس! به تازگی او را از دست داده ام، اما تنها وقتی از دوست داشتنم بازایستاد که از زیستن بازایستاد و دوستی ما تنها با پایان زندگی او پایان گرفت. آقای دو گفکور یکی از دوست داشتنی ترین مردانی بود که در جهان وجود داشته اند ممکن نبود که او را
ببینید و دوستش نداشته باشید و با او زندگی کنید و یکسر به او دل نبندید. به عمرم چهره ای ندیده ام که از چهرۀ او گشاده تر و پرنوازشتر باشد از آرامشی بیشتر برخوردار باشد از خود احساس و درکی بیشتر نشان دهد، و اطمینانی بیشتر ببخشد. کسی که با او آشنا میشد، هرقدر هم که خویشتن دار بود نمیتوانست از نخستین برخورد چنان با او صمیمی نشود که گویی بیست سال است که میشناسدش و من که همیشه در برابر چهره های تازه به شدت احساس ناراحتی میکردم از همان لحظه اول با او صمیمی شدم …
- انتشار : 15/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403