کتاب نقطه ضعف
عنوان | کتاب نقطه ضعف |
نویسنده | آنتونیس ساماراکیس |
ژانر | داستانی |
تعداد صفحه | 257 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب نقطه ضعف اثر آنتونیس ساماراکیس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ساماراکیس در آثارش سخت بر اضطراب و پوچی حاکم بر دنیای امروز، انزوا و تنهایی انسان، خشونت و خودکامگی صاحبان قدرت میتازد. مردی بیهویت در کشوری بیهویت… نقطهی ضعف بیآن که آشفته و درهم برهم باشد، سرشار از پیچیدگی است، و در آن از فرم و تکنیک جدیدترین هنرهای معاصر استفاده شده است: شخصی با نام مستعار مسافر که مظنون به فعالیت در یک سازمان زیر زمینی است، دستگیر می شود و به بهانه اینکه برای مواجه با یکی از رفقایش باید به سازمان امنیت برده شود به همراه دو مأمور در جاده سرگردان می شوند.
خلاصه کتاب نقطه ضعف
وقتی که متصدی قسمت عکس برداری به رئیس تلفن کرد تا بگوید که میکروفیلم ها حاضرند. رئیس به ما گفت: غيبت من زیاد طول نمیکشد ده دقیقه، حداکثر یک ربع کدام میکروفیلم؟ آن ها میکرو فیلم ها را ظاهر کرده بودند و منتظر بودند که رئیس شخصاً به لابراتوار برود و در همان جا آنها را ببیند. در طول غیبت او، من و مربی در اتاقش ماندیم به ما گفته بود که از جایمان تکان نخوریم و اعتراف میکنم که رئیس با ماجرای کافهی ورزشکاران کنجکاوی مرا برانگیخته بود. یک ربع ساعت بیشتر طول کشید. تقریباً سه برابر این مدت طول کشید. ظاهراً میکروفیلم ها بایستی خیلی
جالب باشند. بالاخره در باز شد و رئیس دوان دوان وارد شد. گویی میخواست برای چند ثانیه هم که شده است از مدت تأخیرش بکاهد در حال ورود به اتاق سکندری خورد و با غرولند گفت: امروز چم شده است مرتب سکندری میخورم. خوب کجا بودیم؟ مربی جواب داد: در هواپیما. وقتی که آنها گفت و گوی ما را قطع کردند، شما داشتید به ما میگفتید که به مرد کافهی ورزشکاران خیر داده بودید که او را به سازمان مرکزی منتقل خواهند کرد و میگفتید که ما باید فردا صبح با یک اتومبیل سازمان ویژه حرکت کنیم و بعد سوار هواپیمای ساعت یازده و ده
دقیقه بشویم و همان فردا به پایتخت برسیم. متوجه شدم که رئیس تبسم میکند. از بالای عینک احتمالاً قلابی اش به ما نگاه میکرد عینک کمی از روی بینیاش به پایین لغزیده بود. آره این همان چیزی است که من به آن مرد گفتم ولی برای شما من دستور مخصوصی دارم شما فردا صبح زود در حدود ساعت هفت، حرکت خواهید کرد تا بتوانید بعد از ظهر به پایتخت و به سازمان مرکزی برسید. ولی شما نباید به آنجا برسید. ما هر دو با تعجب به او نگاه کردیم. او ادامه داد: خیلی ساده است شما بعد از ظهر به سازمان مرکزی نخواهید رسید، اصلاً سوار هواپیما نخواهید شد …
- انتشار : 29/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403