کتاب دنیای وارونه
عنوان | کتاب دنیای وارونه |
نویسنده | عزیز نسین |
ژانر | طنز، ادبیات کلاسیک |
تعداد صفحه | 425 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب دنیای وارونه اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مجموعه داستان دنیای وارونه شامل موضوعات زیر میشود: داستانهای سیاسی، داستانهای اجتماعی، داستانهای اقتصادی، داستانهای خانوادگی… در هر کدام از این داستانها عزیز نسین که معمولا داستانهایش را از دید اول شخص مینویسد، با گروهی از افراد برخورد میکند، و رفتارهای مسخره آنها را که ادعای بزرگی و پیشرفت دارند به نمایش میگذارد …
خلاصه کتاب دنیای وارونه
خدا را شکر که پس از اقامتگاه مریم عذرا منزل بابانوئل در کشورمون کشف شد. بابانوئل نه امسال و نه هیچ سال دیگر قدم به خونه ما نگذاشته است. مثلی است معروف که میگویند: اگر کوه حرکت نکنه احمق که میکنه. اگر او به خانه ما نیاید ما بخانه او میرویم. از روی عکسی که در روی تمبر پست خونه مبارکه چاپ شده بود بعد از دو سه ساعت جست وجو در آنالیا منزل بابانوئل را پیدا کردم. پس از معرفی و احوال پرسی بابانوئل گفت: خوب شد که اومدی من همین الان باید برای توزیع هدایای بچهها راه بیفتم. همچنان که مشغول آماده کردن خودش بود و کیسه خود را از هدایا میانباشت ادامه داد: من بچهها رو خیلی دوس دارم هر سال شب عید از راه پشت بوم به خونه فقرا
میرم و برای بچههاشون هدیه و عیدی میبرم. گفتم: درسته اما این هدیهها فقط نصیب بچههایی میشه که خودشون به اندازه کافی دارن و بچههای فقیر و بی چیز هیچوقت چیزی گیرشون نمیآد. گفت: تقصیر من چیه؟ شما دنیا و زندگی رو وارونه کردین، همه چیز دنیای شما وارونهاس منم وقتی میون شما میام و قاطی شما میشم کارام وارونه میشه. پس چرا گریم نمیکنین. تا اون جایی که ما میدونیم بابانوئل تا سر ناف ریش پنبهای و بازهم از پنبه ابروهای پرپشت و سبیلهای کته کلفت داره. فریاد زد: وای امان از دست شما پس بگو که هیچ چیزی توی دنیا نه مونده که شما دسش نندازین و مسخرهاش نکنین. منم رو به صورت آرتیسهای فیلمهای تاریخی به صورت
مضحکه در آوردین؟ همین طوره؟ وقت رفتن فرا رسیده بود گفت: یالله چشات رو به بند! راه بیفتیم. گفتم: اصولاً بستهس مگه اونهایی که چشاشون همیشه بازه فرصت چش باز کردن و دیدن به ما میدن؟ دستم را گرفت و روی ابرها به پرواز در آمدیم و پس از لحظهای بر پشت بام آپارتمان بلندی فرود آمدیم. هنوز به دودکش پشت بام نرسیده بودیم که سیاهی چند نفر پیدا شد. عدهای دور هم جمع شده و طاق یا جفت میکردند و این صداها به گوش میرسید: من جفت. -من طاق. -اگر جفت باشه چی میدی؟ -یک مهمانی تو چی؟ -من هم همینطور! بابانوئل آهسته زمزمه کرد: اینجا نمیتونیم بریم مأمورین مبارزه با منکرات قبل از ما اینجا را محاصره کردهن، این خانه فساد است …
- انتشار : 18/12/1403
- به روز رسانی : 18/12/1403