رمان سیذارتا
عنوان | رمان سیذارتا |
نویسنده | هرمان هسه |
ژانر | داستانی، خارجی |
تعداد صفحه | 132 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سیذارتا اثر هرمان هسه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این کتاب نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است. شماری از صحنههای سیذارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم مینماید. هنری میلر دربارهٔ این کتاب میگوید: سیذارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است. در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکاییها، نظرات مذهبی و سنتگرایی مشهود در نوشتار هایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. کتاب سیذارتا با نثری فلسفی و سرشار از آموزههای انسانی، حدود ۹۱ سال پیش توسط هرمان هسه، تحت تاثیر مذاهب شرقی و آیینهای مذهبی نوشته شد. مفاهیمی که همیشه نو و تازه است و رنگ کهنگی به خود نمیگیرد.
خلاصه رمان سیذارتا
سیذارتا چون از درخت زار بیرون شد که بودا، آن یگانه کامل در آن بود و گوویندا در آن ماند، دریافت که زندگی پیشین خود را نیز در آن درختزار به جا گذارده است و چون آهسته به راه خود میرفت سرش از این اندیشه سنگین بود ژرف در اندیشه فرو شد تا آن هنگام که این دریافت سخت بر او چیره شد، و به جائی رسید که علتها را باز میشناخت زیرا که باز شناختن علتها در دیده او چنین مینمود که همان اندیشیدن است و تنها از راه اندیشه است که دریافت ها دانش میشوند و از دست نمیروند، واقعی میشوند و پخته. سیذارتا
همچنان که به راه خود میرفت ژرف میاندیشید. دریافت که دیگر جوان نیست اکنون مرد شده بود دریافت که چیزی از او جدا شده است، چیزی همچون پوست کهنه ای که مار از خود میافکند. چیزی بود که دیگر در او نبود، چیزی که در همه جوانی همراه او بود، و در او بود و از او بود و این آرزوی معلم داشتن بود و به درس های او گوش فرا داشتن آخرین معلمی را که یافته بود نیز رها کرده بود و این معلم بزرگترین و خردمندترین معلمان بود و پاکترین ایشان که بودا بود ناگزیر بود که اورا رها کند زیرا که نمیتوانست درسهای او
را پذیره شود. مرد اندیشمند آهسته به راه خود میرفت و از خود میپرسید: چه میخواستی از معلمان و درسهای ایشان بیاموزی؛ و هر چند ایشان درس های بسیار به تو دادند آنچه بود که نتوانستند به تو بیاموزند؟ اندیشید آن چیز خویشتن بود که نژاد و نهادش را میخواستم بیاموزم میخواستم خود را از خویشتن خویش برهانم. بر آن چیره شوم. اما نتوانستم بر آن چیره شوم تنها توانستم آن را بفریبم تنها توانستم از آن ،بگریزم تنها توانستم از آن پنهان شوم. راستی آن است که هیچ چیز در جهان به اندازۀ خویشتن اندیشه مرا …
- انتشار : 22/06/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403