رمان ستاره شیطان
عنوان | رمان ستاره شیطان |
نویسنده | یو نسبو |
ژانر | معمایی، جنایی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 352 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان ستاره شیطان اثر یو نسبو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در اوج گرمای تابستان اسلو، جسد زنی جوان در آپارتمانش پیدا میشود؛ در حالی که یکی از انگشتانش قطع شده و زیر پلک چشمش، الماسی کوچک، قرمز رنگ و به شکل ستاره، قرار داده شده است. کارآگاه هری هول، مأمور رسیدگی به این پرونده میشود. او البته تنها نیست و در کنار خود، تام والر را میبیند؛ یکی از همکاران نه چندان دوست داشتنی او که هری معتقد است مسئول مرگ یکی از دوست و همکارانش بوده است. پنج روز بعد، وقتی خبر گم شدن زنی دیگر از راه میرسد، و انگشت قطع شدهاش به همراه انگشتری با الماسی ستارهای شکل پیدا میشود، هری درمییابد که با قاتلی سریالی مواجه شده است …
خلاصه رمان ستاره شیطان
“چهارشنبه فرد گمشده” افسر پلیس با بی میلی پای خود را بر روی پدال ترمز فشرد تا ماشین پلیس جلوی چراغ قرمز متوقف شود افسر، در حالی که به سمت صندلی عقب برگشته بود، پرسید: میخواید آژیر رو روشن کنم و از چراغ بگذرم؟ هری با حالتی پریشان سر خود را به نشانهی پاسخ منفی تکان داد نگاهش را به پارکی دوخت که پیشتر تنها محوطهای پوشیده با چمن و دارای دو نیمکت بود. آن دو نیمکت معمولاً پاتوق ولگردهایی بود که در واکنش به صدای تردد ماشینها از خود اصوات ناهنجار در میآوردند. دو سال پیش بود که مسئولان تصمیم گرفتند کمی به میدان یادبود نویسندهی مشهور کشورسان سر و سلمان بدهند. با خرج چند میلیون محوطهی فضای سبز بهسازی شد.
مقداری گل کاری انجام گرفت. آسفالتها و کف پوشها مرمت گشتند و یک حوض هم در محیط احداث شد، حوضی که تعدادی فوارهی سکو مانند درون آن تعبیه شده بود. حال، پس زمینهای زیبا ترسیم شده بود که منفعتش بیش از همه برای همان ولگردان بود. اکنون آنها علاوه بر خواندن آوازهای ناهنجار و کشیدن عربدههای بلند، میتوانستند از محیط زیبا و دل انگیز پیرامون خود بهره ببرند. ماشین پلیس در تقاطع میدان به سمت راست پیچید و وارد خیابان شد. اندکی بعد از روی پل عبور کرد و مقابل مکانی که موثر به هری آدرس آن را داده بود توقف نمود. هری با راننده گفت که میتواند برگردد. از ماشین پیاده شد و قدم در پیادهرو گذاشت. از آنجایی که لباسش موقع نشستن در ماشین
کمی چروک خورده بود، اقدام به صاف و مرتب کردن لباس خود کرد. در آن سوی جاده یک ساختمان اداری نوساز و عالی دیده میشد. در انعکاسی پنجرههای ساختمان نوساز آپارتمانی که آدرسش در اختیار هری بود، دیده میشد. بنایی سفید رنگ بود که زمان ساخت آن احتمالا به حدود سال ۱۹۴۰ باز میگشت، اوضاعش خیلی مناسب نبود. با این حال، هنوز میشد از آن استفاده کرد. نمای خارجی آپارتمان مملو از دیوار نوشتههایی بود که عمدتا جوانان محل آنها را نوشته بودند. هری به جلوی در آپارتمان رفت و نام فرد مورد نظر خود را در کنار زنگ طبقهی بالا مشاهده کرد. پلیس هری این عبارت را پشت آیفون گفت و خود را آمادهی بالا رفتن از پلهها کرد. در حالی که هری نفس نفس زنان …
- انتشار : 18/12/1403
- به روز رسانی : 18/12/1403