کتاب مرد دو زنه

دانلود کتاب مرد دو زنه اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب وقتی مردی دو تا زن می‌گیره! اثری از عزیز نسین، طنزپرداز برجسته و نویسنده‌ی تأثیرگذار اهل ترکیه است. نسین در این داستانِ کوتاه به روایت جدال‌ها و تلاطم‌های مضحک زندگیِ یک خانواده‌ پس از درگذشتِ پدر آن‌ها می‌پردازد …

خلاصه کتاب مرد دو زنه

در بچگی عمویم را خیلی دوست داشتم… بزرگتر که شدم همیشه دنبال فرصت می‌گشتم تا چند روزی پیش عمویم که در شهر دیگری بود بروم…. عموجان هم مرا خیلی دوست داشت. خودش می‌گفت: مرا از بچه‌هاش هم بیشتر می‌خواد… عملا هم این طور بود بیش از حد بمن محبت می‌کرد و چند روزی را که پیش او بودم حسابی بهم خوش می‌ گذشت. چند ماه بود عمویم را ندیده بودم… کاغذش مرتب می‌رسید از ناراحتی قلبی و دردهای رماتیسمی می‌نالید، تقاضای مرخصی کردم و بمحض اینکه برگ مرخصی‌ام را گرفتم بدون معطلی برای دیدن عموجان حرکت کردم. از ایستگاه راه آهن سوار درشکه شدم و سفارش کردم تند تر برود. دلم شور می‌زد احساس عجیبی پیدا کرده بودم…

نزدیکی‌های خانه عموجان صدای ناله و شیون بگوشم رسید از درشکه پائین پریدم و از همسایه‌ها پرسیدم: چه خبره؟… یکی جوابم را داد: عموجانت امروز صبح فوت کرده… تف باین شانس و اقبال… دویدم توی خانه معلوم شد عموجانم که کارمند راه آهن بود توی اداره پشت میزش سکته کرده، روی دست او را به خانه آورده‌اند که لااقل پیش زن و بچه‌اش بمیره!… از اینکه دیر رسیده بودم و دیدار عموجان به قیامت مانده بود خیلی دلم سوخت ولی چاره‌ای نبود. نمی‌توانستم برگردم… مجبور بودم این چند روز را در آنجا بمانم و در مراسم کفن و دفن و سوگواری عموجان که آنهمه بمن محبت می کرد شرکت کنم. عموجان پنج تا وارث جور واجور داشت! یک دختر و یک پسر از زن اولش که

مرده بود. به اسامی “بیرسن و اوغوز” مانده بود. از جمیله خانم زن دومش هم یک پر شانزده ساله به اسم “متین” داشت خود جميله خانم از شوهر اولش یک دختر به اسم (آینور) داشت که تا قبل از مرگ عموجان همه با هم در صلح و صفا زندگی می‌کردند، اما هنوز جنازه عمو جان روی زمین بود که بین این پنج تا وارث اختلاف شروع شده و هر کدام برای اینکه ثابت کنند عمو جان را بیشتر از سایرین دوست دارند در مورد تشییع جنازه دفن و کفن و مراسم سوگواری و سفره دادن و اطعام فقرا و مساکین پیشنهادهای رنگین و پر خرج می‌دادند… عمو جان آدم ثروتمندی نبود، پول نقد و پس اندازی نداشت… تمام دارایی او همان خانه‌ای بود که توش می‌نشستند و چندرغاز حقوق اداری که …