کتاب رامایانا
عنوان | کتاب رامایانا |
نویسنده | والمیکی |
ژانر | ادبیات کلاسیک، مذهبی و دینی، فانتزی |
تعداد صفحه | 639 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب رامایانا اثر والمیکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رامایانا حماسه باستانی هندوستان است که تقریبا در بین سالهای ۴۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ پس از میلاد نگاشته شدهاست. رامایانا که در کنار مهاباراتا، دو منظومهٔ بزرگ حماسی هند را به وجود میآورد، رکن مهمی در ادبیات حماسی هند بهشمار میرود. برخلاف مهاباراتا، رامایانا تنها به داستانهای رزمی نمیپردازد بلکه در میان داستانها، به آموزههای دانشمندان و حکیمان هندی و دیدگاههای فلسفی و دینی میپردازد. نظم رامایانا را به والمیکی نسبت دادهاند که در حدود سده سوم پیش از میلاد مسیح میزیسته و گفته شده که سرودن شعر را بی هیچ پیش زمینه، و به صورتی شهودی و خودجوش آغاز کرده؛ و تلسی داس، شاعر نامدار و صاحب سبک هندی که در حدود سالهای ۱۵۳۲ تا ۱۶۲۳ میلادی میزیسته نیز این منظومه را از زبان فارسی به نظم هندی مردمی درآوردهاست …
خلاصه کتاب رامایانا
ایندر لشکر خود به جنگ راون فرستاد. خود نزد بشن رفت و گفت: راون به عزیمت گرفتن ایندرلوک آمده است. شرم ما بندهها به دامن شما وابسته است. به مدد من توجه فرما که از تظلم راون نجات یابم. بش گفت: او به دعای برهما قوت یافته، آزار به حال غربا میرساند. بنابر آن قرار کردهام که در دنیا به صورت آدمی برآمده، او را با خانمان بکشم. اما کسی را که پسر او شوم تا حال به دنیا صورت نگرفته، تا او در دنیا پیدا شود و من به خانه او تجسم گیرم. خود را محفوظ دارید! ایندر از آنجا به جنگ راون آمد. بهادران طرفین هنگامه آرای میدان نبرد شدند. از هر طرف تیرباران کردند. سومالی سردار نامی عفریتان حمله بر لشکر ایندر آورد. از آن سو هشت بس مقابل او شدند. یورشهای مردانه کردند.
از زخم گرز، سومالی کشته، راون در خشم آمد. میگهه ناد پسر راون بر ارابهای که از آتش نذر و قربانی برآورده بود، سوار شده به هر طرف که میتاخت صف دشمنان مغلوب میکرد. جینت پسر ایندر به جنگ او رسید. میگهه ناد جینت را گذاشته مقابل ایندر رفت. کونبهه کرن با ساردول سردار فوج ایندر جنگ میکرد. از طرفین جنگی شد که از بسیاری کشتهها پشتهها افتاده جوی خون روان گردید. گاهی ایندر بر لشکر راون غلبه میکرد و گاهی راون آنها را میگریزانند. از چاشنی کمانهای ایندر و راون آواز هولناک میبرآمد. هر دو چون فیل جنگ میکردند. ایندر با سایر فرشتهها میگفت این را باید زنده دستگیر ساخت و در زندان باید داشت. چون به دعای برهما کشته نمیشود،
مثل بل، دائم الحبس باشد. راون به لشکریان خود گفت: ایندر را بکشید و قصر او را متصرف شوید! لشكر طرفین به دلگرمی تمامتر جنگ میکردند. ایندر اگر چه به مدد یا دو هشت بس و کال دند جنیان بسیار کشت و ترددهای نمایان نمود، اما میگهه ناد به زور عبادت و از فضل مهادیوجی علم سحر و جادو یافته بود؛ به کار فرمود. هیچ کس او را نتوانست رد کرد. تا آن که از افسون جادو ایندر را دست و پابند شد و لرزه در اندامش افتاد. میگهه ناد او را با کمند جادو بسته نزد پدر برد و گفت: این است ایندر که بسته نزد تو آوردم. راون به غایت خوشحال شد. او را در بغل گرفت و گفت: تو خانواده مرا روشن کردی و همه غمها از دل من برآوردی! راون به فتح و پیروزی …
- انتشار : 05/11/1403
- به روز رسانی : 07/11/1403