کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها
عنوان | کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها |
نویسنده | بن هوروویتز |
ژانر | خودسازی و موفقیت، مدیریت، تجارت و کسب و کار |
تعداد صفحه | 413 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
کتاب “سختترین نکات در مورد سختترین چیزها” نوشته بن هوروویتز، یک کارآفرین موفق و سرمایهگذار، به بررسی چالشهای رهبری و مدیریت در دنیای کسبوکار میپردازد. هوروویتز با استفاده از تجربیات شخصی خود بهعنوان بنیانگذار چندین شرکت موفق و همچنین سرمایهگذاری در شرکتهایی مانند فیسبوک، توئیتر و ایربیانبی، به مخاطب کمک میکند تا با پیچیدگیهای رهبری در شرایط سخت آشنا شود.
مهمترین نکات مطرح شده در کتاب:
- رهبری در شرایط سخت: هوروویتز به این نکته اشاره میکند که رهبری در شرایط آسان کار سادهای است، اما رهبری در شرایط سخت است که توانایی واقعی یک رهبر را نشان میدهد. او به مدیران کمک میکند تا در مواجهه با چالشهایی مانند اخراج کارمندان، شکست پروژهها و رقابت شدید، تصمیمات درست بگیرند.
- اهمیت فرهنگ سازمانی: نویسنده بر اهمیت ایجاد یک فرهنگ سازمانی قوی و مثبت تأکید میکند. او معتقد است که فرهنگ سازمانی، یکی از مهمترین عوامل موفقیت یک شرکت است و میتواند به کارکنان انگیزه دهد و آنها را به سمت اهداف مشترک سوق دهد.
- اهمیت تصمیمگیری سریع: هوروویتز بر اهمیت تصمیمگیری سریع و قاطعانه در دنیای کسبوکار تأکید میکند. او معتقد است که در بسیاری از موارد، تصمیمگیری سریعتر از تصمیمگیری کامل، بهتر است.
- اهمیت یادگیری از شکستها: نویسنده به این نکته اشاره میکند که شکست بخشی جداییناپذیر از موفقیت است و از آن میتوان بهعنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود استفاده کرد.
- اهمیت تعادل بین زندگی شخصی و حرفهای: هوروویتز بر اهمیت تعادل بین زندگی شخصی و حرفهای تأکید میکند و معتقد است که یک رهبر موفق باید بتواند به هر دو جنبه از زندگی خود توجه کند.
خلاصه کتاب سختترین نکات در مورد سختترین چیزها
وقتی قرارداد ای دی اس تکمیل شد احساس کردم شرکت دیگر به وضعیت قابل قبولی رسیده است ولی سهامداران با من مخالف بودند. طبق نظر آنها من تمام مشتریان، درآمدها و تنها کاری را که آنها ازش سر در میآوردند، فروخته بودم تمام سهامداران بزرگ کنار کشیده بودند و قیمت سهام به سی و پنج سنت سقوط کرد که تقریباً برابر با نیمی از نقدینگی ما در بانک بود متوجه شدم کسی از اطرافیان به اندازه خودم از عمق فاجعه خبر ندارد و البته هیچ کس هم مثل من به آینده امیدوار نیست بنابراین تصمیم گرفتم کارمندان را در جایی خارج از شرکت جمع کنم و این فرصت را برایشان شرح دهم. من چهل اتاق در مسافرخانه
ارزانی در سانتاکروز اجاره کردم و هشتاد کارمند باقیمانده را برای یک شب نوشیدن و یک روز تشریح آپس ویر و فرصتی که با آن داشتیم به آنجا بردم. در پایان روز سعی کردم تا انسانی ترین حد ممکن صادق باشم و سرراست موضوع را برایشان روشن کنم. «حالا شما دیگر میدانید من چه اطلاعاتی دارم و در مورد فرصت پیش رویمان چطور فکر میکنم به اعتقاد وال استریت آپس ویر فرصت چشم گیری نیست ولی من خلاف این فکر میکنم و برایم قابل درک است اگر شما هم اینطور فکر نکنید. از آن جایی که حالا یک شرکت جدید با یک چالش جدید هستیم از امروز هر کس بسته سهام جدیدی دریافت میکند. تنها خواهشی که
از شما دارم این است که اگر تصمیم به رفتن دارید همین امروز این کار را بکنید. من بیرونتان نمیکنم حتا کمک میکنم شغل دیگری پیدا کنید ولی ما باید بدانیم وضعمان چیست باید بدانیم چه کسی با ماست و روی چه کسی میتوانیم حساب باز کنیم حداقل این مقدار صداقت را به همکارانتان بدهکار هستید لطفاً بگذارید وضعیت خودمان را روشن کنیم.» آن روز دو کارمند رفتند تمام هفتاد و هشت نفر باقی مانده جز دو نفر پنج سال بعد که شرکت را به اچ پی فروختیم هنوز با ما بودند. پس از این گردهمایی خارج از شرکت اولین کاری که باید انجام میدادم افزایش قیمت سهام بود بورس نزدک نامه کوتاه و خشکی فرستاده بود که …
- انتشار : 03/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403