کتاب ستاره بازان
عنوان | کتاب ستاره بازان (ستاره خواران) |
نویسنده | رومن گاری |
ژانر | تاریخی، سیاسی، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 586 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب ستاره بازان (ستاره خواران) اثر رومن گاری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
«ستاره خواران» سرگذشت مرد دیکتاتوری است به نام خوزه آلمایو در آمریکای لاتین که سرانجام پس از سالها دیکتاتوری، به دست مردم انقلابی گرفتار شد …
خلاصه کتاب ستاره بازان
دو ماه پیش زمانی که رادتسکی داشت از میان باغ صومعه سان میگوئل در حومه غربی پایتخت رد میشد، رایحه رزها به قدری غلیظ بود که به نظرش رسید این رایحه جامد است. در کنار دیوار، بوتههای صورتی، زرد و سرخ گل رز به چشم میخوردند و گلهای سفید از شکاف کف مرمرینی بیرون زده بودند که دور آن کاکتوسها و درختچههای آگاوه قرار داشتند. تقاضا کرده بود با پدر روحانی اعظم ملاقات کند و این تقاضا بلافاصله پذیرفته شده بود. معلوم بود که میدانند وی کیست – یا لابد فکر کرده بودند که میدانند. کل ماجرا از نکتهای شروع شد که در یکی از دفعات باده گساریشان اتفاقی از دهن آلمایو پریده بود. رادتسکی خیلی نوشیده بود و احتمالاً زیادی هم سوال میکرد.
خوزه آلمایو خیلی سنگین پشت میز لم داده بود. اگر واقعاً میخواهی بدانی که من چه جوری کارم به این جا کشید – چه چیزی مرا بزرگ کرد- باید بروی و از پدر سباستین در صومعه سان میگوئل، بپرسی. شاید بتواند به تو بگوید. شاید هم نتواند. اکنون مدتی بود که داشت در ایوان انتظار میکشید و هر از گاهی بین طاقیها میایستاد تا به دشت نگاهی بیاندازد که در آن سروها چون نگهبانان پای در بند ملکوت قد برافراشته بودند. سرخپوستها این سروها را انگشتان خداوند مینامیدند، هر چند بسیار نامتحمل بود خداوند به خودش انگشت نشان دهد. او به دنبال سرسوزنی نشانه به آن جا آمده بود تا شاید بصیرت تازهای نسبت به ذهن و روح آن مرد حیرت برانگیز پیدا کند.
خشونت همیشه او را تحت تأثیر قرار داده بود – شاید در خفا مجذوب آن هم شده بود. جنایت همواره به نظر وی تلاش وحشتزای انسان برای تصاحب و تسلط بر حیات بود؛ جانیان بزرگ خلاف قوانین جامعه طغیان نمیکردند، بلکه خلاف قانون بسیار قویتر و موثرتری طغیان میکردند. این طغیان مستلزم نوعی آرمان گرایی بود. اوتو رادتسکی در کنار برخی از بزرگترین ماجراجویان زمان خودش زندگی کرده بود، و همواره از باور عمیق ایشان به قدرت مشعوف شده بود. او خود را رواقی مسلک میانگاشت. او غالباً این ماجراجویان را با این گفته مشهورش از کوره به در میبرد: حداکثر کاری که میتوانی بکنی این است که خانواده تشکیل دهی. او واقعاً در طبیعتش رگهای از بدبینی داشت …
- انتشار : 07/11/1403
- به روز رسانی : 11/11/1403