کتاب ستایش آتش در میان ملل
عنوان | کتاب ستایش آتش در میان ملل |
نویسنده | اغناطیوس الصیصی |
ژانر | تاریخی |
تعداد صفحه | 64 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب ستایش آتش در میان ملل اثر اغناطیوس الصیصی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آتش در میان اقوام آریایی پیوسته از تقدس و ستایشی ویژه برخوردار بوده و جشنهای مرتبط با آن میان اقوام و ملل گوناگون بر پا میگشته است. از جمله یونانیان، خدایگان آتش را «هستیا» (Hestia) الههی خانه و کاشانه میدانستند و رومیان از آتش مقدس «وستا» (Vesta) به کمک زنهای روستایی در آرامگاهی در فوروم نگهبانی مینمودند. به باور یهودیان، ده فرمان با آتش فرو فرستاده شده و یهوه -خدای ایشان- در کوه طور به مانند آتش در چشم موسی دیده شد… واژه آتش، در اوستا آتر(tarā)، در پهلوی آتور و آتش، در پارسی آذر و آدر و در لهجههای مخالف آدیش، آبتیش و تش آمده است. ریشهی این کلمه در سنسکریت «آدری» (driā) به معنای شعله است که به عنوان صفت خدای آتش که «آگنی» (īagn) نامیده میشود به کار رفته است. در اسطورههای هند و ایرانی، آتش پدیدهای مقدس و ایزدی است. در هند، «آگنی» ـ ایزد آتش ـ که هم زمینی و هم ایزدی است هنگامی که نثارها را بر آن میافشانند، بر این باورند که آتش واسطهای میان انسان و ایزدان است…
خلاصه کتاب ستایش آتش در میان ملل
“آتش نزد یونانیان” پروردگار آتش نزد یونانیان هفئیستوس (Hephaistas) نام دارد که اورا پسر زئوس (Zeus)، و هرا (Hera) دانند، و در افسانههای آنان، آمده است که لنك چون هفئیستوس لنگ و زشت بود، مادرش را از داشتن او ننگ و شرم آمد، او را از آسمان به دریا افکند ولی اوراینوم (Eurynome) و تتيس(Thetis) او را از اقیانوس رهانیده، درغاری در ته دریا نگهداری کردند و پس از نه سال از آن غار دریا بیرون آمده و بمیانجیگری دیونیسوس (Dionysos)، با مادرش صلح کرده و به بارگاه خدایان المپوس بازگشت. در افسانههای مختلفی که در مورد خلقت بشر در نزد یونانیان یکی آنست که گویند پرومتیوس سالانده و آفریننده آلوم است،
او پس از اینکه کالبد جسم انسان را ساخت بر آن شد که از آتش بدو جان دمد، ولی گرفتن آتش الا بارگاه خدای بزرگ زائوس، و فرود آوردن آن به زمین، کاری بس دشوار بود، زیرا پاسبانان، و نگاهبانان سهمگین بر آن گماشته بود. ولی پرومتیوس نهانی بدان دست یافته و آتش را به زمین آورد. زئوس چون از ربوده شدن آتش آگاه شد، بر پرومتیوس خشم گرفته و او را در سر زمین سكاها در قفقاز به سنك خارا ميخكوب كرد؛ و هر روز شاهینی جگر او را با نوک پاره پاره کرده میخورد، اما هر شب، آن جگر دگر باره میروید، تا اینکه پس از سی سال هراکلس (Herakles) او را آزاد کرد، و آن شاهین را با تیری بکشت. از این افسانه و نظایر آن چنین مفهوم میشود،
که یونانیان عقیده داشتند، که مردم روی زمین، از آغاز با آتش آشنا بودند. آتش مقدس خاندان، نگهبان مردمان کشور هیستا (Hestia) خوانده شده و او را کرنوس (Kronos) و (رها) دانستهاند. این آتش که پشتیبان و نگاهدار کشور و مردم بود، نباید هیچگاه خاموش گردد، بخصوص در شهر دلفی (Delphie)، که یونانیان آن را (ناف مرکز زمین) امفالوس (0mphalos) خواندهاند، آتش هیستا (Hestia) على الدوام بر پا بوده، و زبانه میکشید و از وجود خود پشتیبانی خود را، از کشور و مردم اعلام میداشته است. برای محافظت از این آتش، و جلوگیری از خاموش شدن آن زنانی پاک و مقدس و پاکیزه و پارسا، بر میگزیدند، تا پاس آتش بدارن …
- انتشار : 06/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403