کتاب شاه دزد

عنوانکتاب شاه دزد
نویسندهریچارد استارک
ژانرمعمایی، جنایی، فانتزی، ادبیات داستانی
تعداد صفحه144
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب شاه دزد (جلد ششم مجموعه پارکر) اثر ریچارد استارک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب پارکر – جلد ششم: شاه دزد، نوشته‌ی ریچارد استارک، یکی دیگر از کتاب‌های جنایی با محوریت شخصیت پارکر است؛ تبهکاری پیشرو، متمرکز، باهوش و سرد که دوستان زیادی ندارد. اما یکی از معدود دوستانش جو شیر، که از همه‌ی رازهای پارکر آگاه است، در این قسمت می‌خواهد از اطلاعات قیمتی خود استفاده کند. آیا او می‌تواند پارکر را به دردسر بیندازد…؟ واکنش پارکر چیست؟

خلاصه کتاب شاه دزد

دکتر ریبورن یک دروغگوی بد اما یک پزشک خوب بود. هیچ سوالی نکرد، نه از کلانتر یانگر و نه از پارکر بلکه یکراست رفت و با صورت پارکر مشغول شد. با پارچه‌ای جراحت‌هایش را پاک کرد و یک پماد سوزش دار روی یکی دو قسمت که وضعیت بدتری داشتند مالید سپس افشانه‌ای را روی بغل صورتش پاشید. افشانه ابتدا به شدت سرد بود اما دردش را از بین برد و کم کم مثل نووکائین کنار صورت پارکر را بی‌حس کرد. در آن مدت هیچ کس حرف نزد. یانگر، پارکر را تماشا کرد و پارکر دکتر را و دکتر دستانش را. توی چشمان کسی نگاه نمی‌کرد. اضطرابش از میان کارایی‌اش جلوه می‌کرد، مثل آسمان که از میان پوشش ابرهای متناوب نمایان می‌شود. وقتی در نهایت کارش تمام شد

و ابزار آلاتش را توی کیف سیاهش گذاشت یانگر به او گفت: «لری این قضیه بین خودمون رفقا بمونه.» دکتر بدون اینکه نگاهش را از روی کیفش بردارد گفت: «دیگه بسه ابنر، کارد به استخونم رسیده. دیگه بسه. دیگه بهم زنگ نزن.» یانگر گفت: «من این بلا رو سرش نیاوردم، خودش افتاد توی زیرزمین، مگه نه، ویلیس؟» پارکر حرفی نزد. دکتر ریبورن گفت: «با افتادن توی زیرزمین این جوری نشده به من دروغ نگو، ابنر من خر نیستم.» «خب میگم کار من نبوده، خدا لعنت کنه ویلیس، من روت دست بلند کردم؟» پارکر همچنان حرفی نزد با چهره‌ای بی‌احساس هر دویشان را تماشا کرد. دیر یا زود باید با دکتر ریبورن، حلقه‌ی سست آن زنجیره حرف می‌زد. دکتر داشت می‌گفت «جزئیاتش

برام مهم نیست، ابنر، نمی‌خوام در موردشون چیزی بدونم نمی‌خواستم درباره‌ی…» «دهنتو ببند!» دکتر به یک باره بیش از پیش مضطرب شد. با یک صدای تق بلند کیفش را چفت کرد و چند بار نگاهش را روی پارکر انداخت. پارکر با چشمانی بی‌حالت و بی‌احساس تماشایش کرد. یانگر با انگشتش به دکتر اشاره کرد و گفت: «خودت رو تو دردسر می‌ندازی.» انگشتش را تکان داد. «همه رو تو دردسر می‌ندازی حواست به خودت باشه.» «شرمنده من…» «انگار نمی‌خوای دهنت رو ببندی‌ها؟ برو خونه لری، بعداً بهت زنگ می‌زنم.» «خیلی.» خب کیفش را برداشت و با چهره‌ای مضطرب و سراسیمه همانجا ایستاد و گفت: «ابنر من دیگه نیستم. این آخرین بار بود.» «بعداً بهت زنگ می‌زنم.» «جدی میگم ابنر.» …

دانلود کتاب شاه دزد
12.13 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب شاه دزد
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها