کتاب شعله در مه
عنوان | کتاب شعله در مه |
نویسنده | رنی عهدیه |
ژانر | عاشقانه، فانتزی |
تعداد صفحه | 412 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب شعله در مه اثر رنی عهدیه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماریکو در تمام زندگی خود میخواست چیزی فراتر از یک دختر نجیب باشد به عنوان یک دختر او هرگز از زندگیاش راضی نبود، خصوصا اکنون که با پسر امپراطور نامزد شده بود. در راه رفتن به پایتخت، او از یک شبیخون فرار می کند و تنها بازمانده خودش است. بنابراین، تلاش میکند تا به جمعیت سیاه جامگان، یعنی همان کسانی که به او حمله کردند، نفوذ کند و انگیزههای آنها را کشف کند. او نمیتواند برگردد چرا که برای خانواده اش مایهی ننگ خواهد بود. او در لباس یک پسر موفق میشود با تاکدا رانمارو و فرمانده دوم و بهترین دوستش، اوکامی، آشنا شود. به زودی، او متوجه میشود که حقیقت بسیار پیچیده است و شروع به زیر سوال بردن همهی چیزهایی میکند که تمام زندگی به آن اعتقاد داشته است. در همین حال، برادر دوقلوی او، کنشین، برای بازیافتن خواهرش دست به هر کاری میزند …
خلاصه کتاب شعله در مه
هاتوری ماریکو به تندی زمخت کاج کهن سالی تکیه داد. میلرزید. نگاهی به جورابهای تبی سفیدش انداخت که لایه ای از خزه آنها را پوشانده و مرطوب کرده بود. بوته های خار اطرافش او را پناه داده بودند در میان گلسنگها پنهان شده بود. زمزمه کاجهایی که بالای سرش در نوسان بودند به گوش میرسید. پژواک ناله هایشان بی قراری گمشدهها را به یاد میآورد. گمشدههای زیادی که در ظلمت جنگل جوکای مرده بودند در فاصلهی بسیار کمی از او یکی از این گمشده ها روی زمین افتاده بود. ستاره ها را شکر که من یکی از گم شدهها نیستم. به هرحال، فعلاً نیستم.
ماریکو دستهایش را دور پاهایش جمع کرد. گویی خود را در آغوش میکشید شاید هنوز جنگل ادعایی نسبت به او نداشته باشد، اما مشخص است که واقعاً شده است. از محدودهی ادراک خارج بود. در هزارتوی جنگلی که پر از جانوران – انسانی و غیرانسانی است که هدفی غیر از کشتن ندارند. تاریکی که به تازگی پناهش داده بود محتمل بود بتواند باعث نابودی اش هم شود. این تهدید جدی او را به یاد خاطره ای متعلق به ده سال پیش انداخت کنشین او را به چالش کشیده بود تا به همراهش در عمق دریاچه ای در نزدیکی زمینهای خانوادگی شان شنا کنند. آب گل
آلود بود گل ولای بستر دریاچه گرداب وار میچرخید اگر چه ماریکو شناگر ماهری بود اما معمولاً از این مبارزه طلبی های بی خردانه پرهیز میکرد. آن روز کنشین بسیار خودستایی میکرد. لازم بود درسی به او بدهد. ماریکو به عمق آب شنا کرد دستانش جسورانه در آب تیره حرکت می کردند وقتی به هدفش چنگ زد، شاخ و برگهای پیچ خوردهای گونهاش را نوازش کردند باعث شدند مختصاتش را گم کند. در آن لحظه دیگر نتوانست تعادلش را حفظ کند ماریکو دیگر نمیتوانست تصمیم بگیرد به کدام سو شنا کند. نمیتوانست مسیرش را مشخص کند. همان طور که وحشت …
- انتشار : 15/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403