کتاب یک ساعت انتظار

عنوانکتاب یک ساعت انتظار
نویسندههاینریش بل
ژانرنمایشنامه
تعداد صفحه35
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان یک ساعت انتظار اثر هاینریش بل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان مردی به اسم کرانتوس را به تصویر می‌کشد که بعد از گذشت بیست سال از کنار شهری که آن را ترک کرده بود عبور می‌کند و به دلیل متوقف شدن قطار به اجبار یک ساعت منتظر می‌ماند. این شهر خاطرات تلخی را برای او یادآوری می‌کند، شهری که در آن برادر کوچک و عشق خود را از دست داده و ضربه دردناک و سخت روحی زمانی به او وارد می‌شود که می‌فهمد باعث تمام این وقایع تلخ خودش بوده است …

خلاصه کتاب یک ساعت انتظار

کرانتوکس: ظاهرا در زمان جنگ و بعداز آن خیلی‌ها مردند. (مکث می‌کند) آیا شما هم در جنگ کسی رااز دست دادید؟ باربر: پسرم، پسرم مرد. کرانتوکس: کشته شد؟ باربر: بله به من اینطور گفتند. کرانتوکس: چند سال داشت؟ شاید در آن هنگام همسن من بود. باربر: به نظر من جوان تر بود اگر زنده بود حالا چهل سال داشت کرانتوكس: مثل کوچکترین برادر من. باربر: خواهر و برادر هم داشتید؟ کرانتوکس: بله دو برادر و یک خواهر… حالا فقط.. (ساکت می‌شود) باربر: فقط چه آقا؟ کرانتوکس: فقط مایلم از یکی از آن‌ها اطلاع داشته باشم که زنده هست یا نه، از کرومن کوچکترین

برادرم من او را خیلی دوست داشتم. باربر: گفتید کرومن؟ کرانتوکس: بله ما اورا کرومن صدا می‌کردیم اما نام واقعی او هری برت بود. برادرم این اسم را دوست نداشت موقعی که من میخواستم به مسافرت بروم او روی پله ها ایستاده بود. دلش می‌خواست سوار اتومبیل بشود به جز آن روز همیشه او را همراه می‌بردم با هم در جاده‌های بیرون شهر و روستا رانندگی می‌کردیم تا آنجا که ممکن بود با سرعت زیاد میراندم و کرومن میترسید و خود را به من میچسباند با وجود این مرتبا تکرار می‌کرد. تندتر تندتر… اما در آن شب او را همراه نبردم. باربر: چند سالش بود؟ کرانتوکس:

چهارده سال، من هفده سال داشتم. باربر: گریه می‌کرد؟ کرانتوکس: نه به او گفتم تو امروز نمی‌توانی همراه من باشی کرومن. باربر: شما در هفده سالگی اتومبیل داشتید؟ کرانتوکس: اتومبیل مادرم بود همیشه خودم آن را می شستم رنگ اتومبیل سرخ و بسیار قشنگ بود. باربر: یک دختر، پول، اتومبیل، برادر و مادرو پدر. کرانتوکس: بله بله اما به خاطر این چیزها نبود که رفتم. باربر: پس برای چه گذاشتید و رفتید؟ کرانتوکس می‌خندد: شما مثل یک پدر سوال می‌کنید اما پدر من هرگز این طور سوال نمی‌کرد. باربر: نمی‌خواهید بدانید کدامیک از اقوام شما زنده هستند؟ …

دانلود کتاب یک ساعت انتظار
3.74 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب یک ساعت انتظار
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها