رمان آئین مهتاب

دانلود رمان آئین مهتاب اثر یگانه رضایی (یهدا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

محمد آیین که قرار است با دختر عموی خود ازدواج کند، عاشق و دلباخته ی همکلاسی اش مهتاب می‌شود، و با تمام مخالفات ها و تفاوت های اخلاقی با او ازدواج می‌کند اما کم کم این تفاوت ها عیان می‌شود و بهانه جوی های آغاز و مهتابی که سودای خارج دارد …

خلاصه رمان آئین مهتاب

پشت رل نشستم هنوز اتومبیلو به حرکت ننداخته بودم که نگاهم تو نگاه حسرت زده‌ی لاله غرق شد، در کنار رویا و مریم ایستاده بود و هر سه به ماچشم دوخته بودن. صدای مهتاب بلند شد: حرکت می‌کنی یا من پیاده شم؟ اتومبیلو به حرکت در آوردمو پخش ماشینو روشن کردم آهنگ آروم سکوت اتومبیلو شکست: سنگینی نگاهشو رو خودم احساس می‌کردم، نیم نگاهی بهش انداختم و لبخند زدم. اینکه کنارم بود بهم آرامش وصف ناپذیری می‌بخشید، آرامشی که حتی با دنیا هم عوضش نمی‌کردم با تموم شدن آهنگ،

آروم گفت: دخترعموم دوستت داره. ماشینو مقابل کافی شاپ پارک کردم، حرفشو نشنیده گرفتم، پیاده شدم و درو واسش باز کردم. آروم پیاده شد، ریموتو زدم و همراه هم وارد کافی شاپ شدیم. پشت میزی نشستیم نگاهم مثل آهویی رمیده توی دشت سبز چشماش گم شد. بازم محوش شدم که صدای گارسون بلند شد، هر دو سفارش قهوه و کیک خامه ای دادیم. بعد از آوردن سفارشا بهش نیم نگاهی انداختم و گفتم: نمی‌دونم می‌تونی حدس بزنی قراره چه حرفی بزنم یانه، دوس دارم بی پرده و رک بگم با اینکه هر

وقت به چشمات نگاه می‌کنم حتی توان صحبت کردن روهم از دست میدم اما می‌خوام بگم من از همون روز اول با دیدنت شیفتت شدم مهتاب، شیفته‌ي زیباییت، رفتارخاصت، تو برام از همون روز اول حکم یک گوهر دست نیافتنی رو پیدا کردي، چشماي به رنگ جنگلت منو واقعا دیوونه کرده میخوام ازت بخوام به پیشنهاد ازدواجم فکر کنی مهتاب. مهتاب با لبخند گفت: لازم به فکر کردن نیست، چون من هم واقعا دوستت دارم، تنها مشکل ما پسرداییم امیر و دخترعموت لاله‌ ست، پدر من فوت کرده سال‌ها پیش، امیر بهم علاقه منده …