رمان از کفر من تا دین تو

عنوانرمان از کفر من تا دین تو
نویسندهفاطمه موسوی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه4562
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان از کفر من تا دین تو اثر فاطمه موسوی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سامانتا، دختری خسته از ردپای بی رحم روزگار و سختی مشکلات، با لبخندی زیبا بر روی لبان غنچه شده‌ اش به روی ایام و اطرافیان، دل از همه می‌برد! او که در بیمارستانی معروف طرح خود را می‌گذراند کنار حوالی خط لبخندش مردی با قلب سنگی، گیر قلاب نگاه مخمور او شد و دل از کف داد …

خلاصه رمان از کفر من تا دین تو

دختره دوازده سالش بود همچین با دوچرخه خورده بود زمین ساعدش از دوجا شکسته بود و آخرش رفته بود اتاق عمل. -جانم عزیزم مشکل چیه؟ -حالت تهوع دارم شکمم پیچ میده. ظرف و برای اطمینان کنارش می‌زارم و پشتش و ماساژ میدم. -طبیعی عزیزم معمولا بعد عمل بعضیا این عوارض و دارن تو سرمت ضد تهوع می‌زنم کم کم برطرف میشه. هنوز از اتاقش بیرون نزده متوجه همهمه و شلوغی مختصری از بخش خصوصی میشم. خودمو به اونطرف می‌رسونم که صداها واضح تر میشه. چندتا از پرستارا پشت در یکی از اتاقا جمع شدن يكيشون تا من و می‌بینه بدو میاد طرفم: دستم به دامنت احدی فر بیا ببین این چه

مرگشه داره همه رو فحش کش می‌کنه زنگ زدیم دکترش جواب نداده. تا بخوام حرفی بزنم بازومو می‌گیره و کشون کشون می‌ندازتم تو اتاق… _گمشو بیرون کی گفته شماها بیاین تو، یک مشت اسکل تازه کار انداختن اینجا پول خون باباشون و میگیرن دکتر دوزاری گذاشتن بغل دست فردا در اینجا رو تخته نکنم آدم نیستم معینی چه غلطی داره می‌ کنه مرتیکه هاف هافو پیر سگ. خبر نداره خودشم دست کمی از سگ نداره فعلا منو ندیده و هنوز در پناه دیوار گوشه‌ای ایستادم و داره اینارو بار یکی از پسرا که از پشت سر نمی‌شناسمش می‌کنه. جیکش در نمیاد بیچاره البته حقم داره آدمی که با این اهن و تلپ داره هوار هوار معینی

رو با اون پرستیژی که برا خودش داره اونم تو بیمارستان خودش فحش کش می‌کنه یعنی کافیه نطق بکشی سر تو بزاره رو سینت. میخوام یواش بکشم عقب تا تیر ترکشاش من و هدف نگرفته.. که چون خیلی خوش شانسم صدای آلارم گوشیم برای خوردن کپسولم بلند شده و مثل بمب توی اتاق منفجر میشه… پسر بیچاره چنان چرخید طرفم انگار ناجیش و دیده، قیافه بدبخت و آویزونش رنگ به روش نمونده بود. دلم براش سوخت. فکر کنم گوشت قربونی جدید دیده منو می‌خواد بده آقا سگه بخورتم.. با گفتن من الان دوباره با دکترتون تماس می‌گیرم به بیمار به طرفم میاد و با لحن خواهشمند و خفه‌ای میگه: ببین کاری داشت انجام بده …

دیدگاه کاربران درباره رمان از کفر من تا دین تو
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها