رمان بر تیغه بام

رمان بر تیغه بام 1
عنوانرمان بر تیغه بام
نویسندهرویا سینا پور
ژانرعاشقانه، بزرگسال، قدیمی
تعداد صفحه228
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان بر تیغه بام اثر رویا سینا پور

دانلود رمان بر تیغه بام اثر رویا سینا پور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

به دستور محمد خان فرمانده کل نگهبانان سلطنتی یک یهودی را به جرم پرداخت نکردن مالیات قرار بود در میدان شهر اصفهان آتش بزنند گلاب و خاتون و خواهر ناتنی گلاب نبات برای دیدن این مراسم به میدان شهر می‌روند، بهمنیار که خاتون عاشق او بود و برادر خاتون جهانگیر که گلاب او را می‌خواست نیز آن روز آنجا بودند! یک دفعه میدان شلوغ شد و بهمنیار شروع به جنگیدن کردو مجرم را فراری داد جهانگیر هم که از نگهبانان سلطنتی بود به دستور شاه دنبال او رفت بهمنیار فرار کرد و شاه حکم داد زنده یا مرده بهمنیار را باید به نزدش ببرند، چند شب بعد پدر گلاب گفت ۵ شنبه برای نبات خواستگار می آید و از طرفی زعفران باجی هم خبر داد جهانگیر ۵ شنبه شب برای خواستگاری دختر کوچک یعنی گلاب می‌آید اما ۵ شنبه وقتی جهانگیر آمد معلوم شد اشتباهی رخ داده و او برای خواستگاری نبات امده …

خلاصه رمان بر تیغه بام

سه ساعت از نیمه شب گذشته بود. فضای خانه برایم قابل تحمل نبود. از رختخواب گریختم. رفتم روی بام. از لبه تیغه شمالی میتوانستم حیاط خانه جهانگیر را ببینم نور کم سویی در تالار خانه‌اش دیده میشد. سایه ای روی پشت دری ها می‌افتاد. سایه‌ جهانگیر بود. در دو سر تالار قدم میزد. با خود اندیشیدم این وقت شب به چه دلیل بیدار هستند. شاید آنها هم داغی بر دل دارند که خواب به چشمانشان راه نمی‌یابد در آن تاریکی لالایی می‌خواندم که مادرم به بام آمد. نگران از اینکه به سرم بزند و خودکشی کنم. بازویم را گرفت. “بیا کنار دخترم چرا روی تیغه بام نشسته‌ای؟” بعد شانه‌هایم را می‌‌مالید.

من همچنان لالایی را زمزمه می‌کردم دیگر تفاوتی بین روز و شب بین روشنایی و تاریکی را احساس نمی‌کردم. لحظه‌ها فرقی نداشت انتظار هیچ اتفاق تازه‌ای را نمی‌کشیدم من و رجب دل و دین در گرو عشق یکدیگر دادیم و چون لیلی و مجنون عشقی مصفا و عاری از ظواهر و مادیات دنیا داشتیم. بازوی راستم را در دست چپ و بازوی چپم را در دست راست فشار دادم. می‌لرزیدم و اشک ریزان می‌خواندم. “مادرم به هر دری میزد. باید او را برم نزد میشه. باید برایش دعا بخواند. این طوری فایده ندارد. بچه ام از بین می‌رود” از دست مادر فرار می‌کردم چادر رو سر می‌انداختم و در حالی

که داد می‌زدم: “من رجبم را میخواهم” از خانه خارج میشدم دیوانه وار در کوچه پس کوچه میدویدم نزدیک بازار مسگرها ناگهان خود را روبروی جهانگیر دیدم ایستادم نگاهش کردم. با غضب هنوز کلمه ای سخن نگفته بود که با صدای بسیار بلندی فریاد زدم: تو مرا بیوه کردی تو بچه‌ام را از من گرفتی. با لحن بسیار آرامی به مردمی که اندک اندک دورمان جمع می‌شدند گفت: “سیاه نوزاد ده روزه و شوهر جوانش را تن کرده‌ داغدار است. ” بعد جهانگیر با انگشت به کله خودش زد و اشاره ای کرد که مفهومش چنین به نظر می‌رسید. به حرف هایش گوش نکنید دیوانه است راه افتادم برایم فرق نمی‌کرد …

دانلود رمان بر تیغه بام
1.93 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان بر تیغه بام هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان بر تیغه بام

لطفا پس از مطالعه رمان بر تیغه بام نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک