رمان در جگر خاریست
عنوان | رمان در جگر خاریست |
نویسنده | نسیم شبانگاه |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 1843 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان در جگر خاریست اثر نسیم شبانگاه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
قصه نفس، قصه یک مامان کوچولو است، کوچولو به معنای واقعی… مادری که مصیبت میکشد و با دردهایش بزرگ میشود، درد هایی که مثل یک خار میمانند در جگر، نه پایین میروند و نه میشود بالا آورد …
خلاصه رمان در جگر خاریست
پاییز کم کم داره مهرشو ازمون دریغ میکنه و من هر روز
مهمون این خیابونای مقدسی ام که هر روز دارن به گورستان آرزوهام نزدیک و نزدیکتر میشن… به گورستان امیدم برای بیدار شدن… اون کوچولویی که برام یه هندل بزرگ واسه جلو رفتنه.. پاییزه و من.. منی که از بیرون بودن زن جماعت بعد از تاریکی متنفر بودم… بعضی شبا که هم خونه های هم دردمو خواب میدیدم میزنم به دل این خیابونا… از در اون بیمارستان تو نمیرم… فقط عادتم شده تو این خیابونا پرسه زدن… نزدیک به سه ماهه که عادتم شده. وای که این خیابون
مقدس چه قدر نامیمون و بی سر ته زندگی ادامه داره… چه با آذین و چه بی آذین… و این بی رحمانه ترین چیزیه که من مجبورم بهش فکر کنم… من بهانه های دیگه ای غیر از آذین برای ادامه دارم… و این اجباری ترین جبریه که من باید بهش فکر کنم… من آدمیزادم و آدمیزاد بنده عادت… و این باید ترین بایدیه که باید باشه… روزهاست که میام و بدون هیچ امیدی باهاش حرف میزنم… روزهاست که التماس میکنم که بیدار بشه… و اون توجه نمیکنه… روزهاست که به خدا التماس میکنم اونو بهم برگردونه.. و اون صدامو نمیشنوه..
و دوست دارم بپرسم.. چرا من سال هاست از خدا نپرسیدم..
سال هاست میخوام بگم… درد دل کنم… ولی میترسم کفر بشه… قرن هاست از کفر نگفتن خسته ام… و دلم میخواد کفر بگم… دل میخواد کفر بگم… و خدا بذاره پای درد دل… پای خستگی… پای تنهایی… پاییز داره مهرشو ازمون دریغ میکنه… همونطور که خدا مهرشو از من بندش دریغ کرده… و هیچ تغییری تو وضعیت آذین ایجاد نشده آبان داره بیداد میکنه… شایدم به نظر من میاد که امسال درختا زودتر از هر سال مردن… دکترا بهم امیدواری نمیدن حسابم داره خالی میشه…
- انتشار : 04/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403