رمان دیزالو
عنوان | رمان دیزالو |
نویسنده | آندرومدا |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 1234 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دیزالو اثر آندرومدا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماهورا زند، گریمور مطرح سینما قربانی یک سوءظن غلط ساختگی میشود! سناریوی تلخ و ناجوانمردانهای که (الوند رستگار) سوپراستار سینما برایش چیده. (دیزالو به معنای درآمیزی فنی است در تدوین فیلم؛ صحنهای محو میشود و صحنه دیگری تدریجاً جایش را میگیرد) …
خلاصه رمان دیزالو
ضربان قلبم انگار روی میلیارد میرود که بوق بوق دستگاه ترس میاندازد به جان این دو. صدای جیغ او؛ سایش کف کفش روی خاک؛ صدای جیغ من؛ رهایی کوتاه و سقوط؛ صدای شکستن و ضربهای مهیب و حال این ضربه خیالی تنم را به دره دنیا هول میدهد و با این سقوط به جای مرگ حس میکنم جان در تنم رسوخ پیدا کرده. انگار پرستار هویتم را به سرم تزریق میکند. ماهی… تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی.. ماهی کوچولو پاشو… صدای جیغ… سقوط و تنم کمی داغ میشود. پلکم جمع میشود و چشمم باز، من به دنیا و دنیا به من سلام میکند و چقدر دلم میخواهد چشمم به چشم چشم طوسی باز شود. بوق بوق دستگاه میخوابد و پرستار مضطرب و هول میگوید:
بدو برو دکتر و صدا کن فکر کنم به هوش اومد بدو سميرا. سمیرا میدود و مقنعه سفید پرستار دیگر جلوی چشمم تکان تکان میخورد و هیجان زده میگوید: خانوم؟ صدای منو میشنوی؟ اگه صدامو میشنوی انگشتتو تکون بده. من تا چشم طوسی نیاید از جایم جم نمیخورم! وقتی واکنشی نمیبیند دستش را بالا میآورد و روی دستم مینشاند: فشار بده دستمو خانوم! باز در رویا غرق میشوم. من دستم را بالا برده بودم تا به دستی بخورد یا چیزی را بگیرد که از آن سقوط مرگبار رهایی یابم ولی هیچ کس نبود. نور عظیمی به چشمم هجوم میآورد و صدای مردانهای غریب: خانوم میشنوی صدامو؟ دخترم؟ از حرکت ناخودآگاه مردمکهایم پی به حالم میبرد: دخترم نگران نباش.
ما کمکت میکنیم. محتاج این کلمه بودم لبهایم به قصد کلام از هم باز میشوند ولی واقعا نمیتوانم زبان بچرخانم تا بگویم محمد! لبهایم بیصدایند… بیحرکت. دکتر سرش را نزدیک میکند. تمام توانم را جمع میکنم: م… -چی؟ دوباره بگو دخترم! نمیتوانم… اصلا نمیتوانم حرف بزنم. پرستارم به دادم میرسد: باز بگو عزیزم! تمام توانم را از تمام بدنم جمع میکنم و به تارهای صوتیام میرسانم: م… این”میم”ها” “ميم” الفبا نیستند. نالهاند… ناله… پرستار بیچاره دکتر را خطاب میکند: زنگ بزنم به خونوادش؟ حتما، به شوهرش زنگ بزن همین الان! آرام میشوم. دکتر مدام سین جیمم میکند. نمیگذارد هضم کنم چه شده، کیستم، چرا اینجام، کت چرمی کیست. کت چرمی …
- انتشار : 07/11/1403
- به روز رسانی : 10/11/1403