رمان خانه ترستون

عنوانرمان خانه ترستون
نویسندهدانیل استیل
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1092
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خانه ترستون اثر دانیل استیل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان این کتاب در رابطه با جرمیا یک تاجر خود ساخته می‌باشد که به دنبال همسری برای زندگی در عمارت ترستون می‌گردد …

خلاصه‌ رمان خانه ترستون

در صبح شنبه معادن در سکوت اسرار آمیزی فرو رفته بودند. جرمیا لذت می‌برد. همه جا سکوت، بدون صدا، بدون سوت و صدای خفه‌ی کوره‌ها. دو نگهبان مشغول نوشیدن قهوه بودند. جرمیا پیاده شد و اسب را درجای همیشگی بست و به طرف دفتر رفت اوراق انتظارش را می‌کشیدند. قراردادهای فروش نقره و نقشه‌های چهار کلبه‌ی چوبی دیگر برای کارگران. ظهر هنگام جرمیا نگاهی به ساعت جیبی‌اش انداخت از جایش برخاست و کش و قوسی به بدنش داد. هنوز کارهایش نیمه کاره مانده بودند، اما شب سختی را پشت سر گذاشته و ناگهان احساس خستگی کرد و اشتیاق دیدار مری الن را در خود دید. بارها به یاد جان هارتی و خانواده‌اش افتاد که تا کنون فنا شده بودند،

احساس همدردی می‌کرد. اما همه‌ی فکر و ذکرش مری الن بود. کمی پس از ساعت دوازده معدن را ترک کرد و به طرف اسب رفت. -روز بخیر آقای ترستون. یکی از نگهبان‌ها دستی تکان داد. جرمیا در بالای تپه دسته‌ای از کودکان را مشغول بازی دید. -روز بخیر، تام. پانصد کارگر در سه معدن برای او کار می‌کردند. جرمیا بسیاری از آن‌ها را با نام می‌شناخت. -هوا بهاری شده. -همین طور است. جرميا لبخندی زد. دو ماه تمام بارندگی، سیل وحشتناکی در پی داشت. بیست و یک نفر از کارگرانش را در سه معدن از دست داده بود. زمستان بسیار سختی را پشت سر گذاشته بودند، اما حالا دیگر اثری از باران دیده نمی‌شد. آفتاب گرمایش را بر آن‌ها می‌تایید، جرمیا در طول مسیر به کالیستوگا

گرمای آفتاب را پشت سر خود احساس کرد. به هنگام عبور از خیابان اصلی کالیستوگا، بانوان بسیاری، دسته دسته به هم قدم می‌زدند. معلوم بود که از سان فرانسیسکو آمده‌اند. جرمیا همیشه با دیدن آن‌ها خنده‌اش می گرفت و البته حضور او با آن اسب سفید نگاه همه را می‌ربود. اندکی بعد به خیابان سوم رسید، قسمت نه چندان اعیانی شهر مقابل خانه‌ی کوچک مری الن توقف کرد. اسب را پشت خانه بست و به سرعت از پله‌های عقبی خانه بالا رفت می‌دانست که مری الن انتظارش را می‌کشد. بدون تشریفات در را گشود. مری الن در سالن کوچک جلویی را گشود. مری الن شنبه‌ها بچه‌ها را از صبح نزد مادرش می‌گذاشت، به خانه می‌آمد، حمام می‌گرفت، موهایش را فر می‌زد …

دانلود رمان خانه ترستون
4.49 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خانه ترستون
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها