دانلود رمان مرا با تو همنفسی است اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی)
دانلود رمان مرا با تو همنفسی است اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
با آتش گرفتن آموزشگاه (پروا) مجبور میشود برای تدریس زبان فرانسوی، به آموزشگاه زبان سپند و برادرش برود، سپندی که در مشکلات خانوادگی اش گیر کرده و فرصتی برای امورات شخصی خود ندارد، اما با ورود پروا همه چیز تغییر میکند و …
خلاصه رمان مرا با تو همنفسی است
در خانه را باز کرد و خسته یا درون حیاط گذاشت. نگاهش بر پنجرهی سالن پذیرایی دو دو زد. صدای خندهی پدرش و کیان شوهر آوا به خوبی شنیده میشد. یادش نمیآمد قرار بر دورهمی بوده باشد. چیزی درون ذهنش زنگ خورد، عرق بر تیرهی پشتش راه گرفت. یلدای دیگری آمده بود و او به خوبی میدانست حضورش میان آن جمع کوچک چقدر نامانوس است. مستاصل در جایش ایستاد نگاهی به کوچهی تاریک انداخت. لب گزید؛ کاش جایی را داشت که یک امشب به آن پناه برد پر حسرت نگاه به چراغ های روشن خانه انداخت و دلش برای آن صدای خنده مردانه پر زد میدانست
به محض حضور در جمعشان آن خنده پر درآورده و به ناکجا آباد پرواز میکند. چند وقت بود صدای خندهی پدر را نشنیده بود؟ چند سال؟ پلک بست و اجازه داد گوش های حریصش آن خنده ها را شکار کند. بغض در دلش جوشید و به چشم هایش پناه آورد. عاشق پدرش بود و چه بد تنبیهی را باید تحمل می کرد فقط به جرم آنکه دلش نمیخواست ازدواج کند. آخرین مشاجره با پدر در ذهنش رژه رفت و آن تنبیه، که چتر حمایت و دوستانهی پدر را از او گرفت. ناخودآگاه دست بر روی دستبندش سایید و پناه چهارشانهی پدر را تمنا کرد. دلش لرزید و بغضش جاری شد. آن موقع شب میان در
ایستاده و آرام قطره ای اشک ریخت. دلش میخواست با پدرش حرف بزند؛ مثل گذشته از دردهایش بگوید، از هدف هایش، موفقیت هایش و شاید هزاران درد و دل دوستانه مثل گذشته شکایت کند از زمین و زمان، و پدر در جوابش لبخند زده سرش را در آغوش بکشد و بگوید “همه چی درست میشه دختر مغرور بابا.” کم داشت؛ او و پناه چهارشانه اش را به قدر سالها کم داشت آرام اشکش را پاک کرد دلش نمیآمد وارد شده و آن خنده ها را پر دهد. مستاصل به کوچه تاریک نگاه کرد. بی شک در چنین شبی سرمه و مهدیه هم در جایی مهمان بودند. ساعتش را نگاه کرد زمان مناسبی نبود تا بازگردد …
با عرض سلام، خلاصه ای که نوشتید کمی ایراد داره، پروا از اول در آموزشگاه زبان سپند و برادرش تدریس میکند و طی اتفاقاتی که در ادامه داستان می افتد همون آموزشگاه آتش می گیرد. در واقع چند صفحه اول رمان اشاره به وقایعی در آینده دارد. موفق باشید