رمان استایل
عنوان | رمان استایل |
نویسنده | هما پور اصفهانی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 693 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان استایل اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان درباره دختری ایرانی و طراح لباس به نام روژین است، او و امیرحسین بهم عشق میورزند اما بنا به دلایل کاملا پیش پا افتاده ای ابرازش نمیکنند روژان برای زندگی به ترکیه میرود، تا امیرحسین را فراموش کند در آنجا با فردی به نام بهراد آشنا میشود …
خلاصه رمان استایل
با نوازش دستی روی پیشانی ام هوشیار شدم ولی چشم باز نکردم این بو را خیلی خوب تشخیص می دادم بوی کرم مرطوب کننده دست مامان که با بوی عطر منحصر به فردش مخلوط میشد و اکسیری می ساخت گیج کننده! بچه که بودم این بو برایم پر از آرامش بود و هر چه بزرگتر شدم به همان نسبت از این بو فراری شدم پوست دست مامان هنوزم لطیف بود در اعماق قلبم پوزخند زدم کسی که کار نکند معلوم است که پوستش لطیف است. فقط برای تفریح مدیریت یکی از دو فروشگاه لباس عروس شوهر خاله
آلما را پذیرفته بود. آن هم کاری نبود که با لطافت دستش سر جنگ داشته باشد مامان غمی هم داشت؟ نه! اگر هم هر از گاهی نگاهش غمگین میشد بیشتر به خاطر عذاب وجدان بود و بس! مشکلاتش را در ایران به امان خدا سپرد، آمد دنبال زندگی که دوست داشت راحت و آزاد! ارثیهی کلانی هم که از پدرش به او که تک دختر بود رسیده بود باعث میشد هیچ وقت غصه نداری و سختی کشیدن از لحاظ مالی را نخورد. با این فکرها بی اختیار اخم کردم و صدای مامان را شنیدم: روژینم مامان فدات بشه حتی توی خوابم
اخم کردی؟ چشم هایم را باز کردم خیره شدم توی چشمهای درشت مامان که در حصار مژه های انبوهش جذابیتی باور نکردنی داشت مامانی که هیچ شباهتی به من نداشت. نه ظاهری نه باطنی بی حرف فقط نگاهش کردم. منتظر بود سلام کنم ولی به روی خودم نیاوردم نا امید شد خودش با لبخند گفت: سلام عزیزم خودم را کشیدم سمت بالا و نشستم لب تخت پاهایم را آویزان کردم و کش و قوس آمدم لباس تنم نبود اما مامان هم غریبه نبود که خجالت بکشم نوری که از پنجره توی اتاق پهن شده بود چشمم را میزد …
- انتشار : 27/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403