رمان تندیس ساحلی
عنوان | رمان تندیس ساحلی |
نویسنده | گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1815 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان تندیس ساحلی اثر گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ساحل در نوجوانی به درخواست شوهر مادرش، فرخ از خانه بیرون رانده میشود، حالا بعد از ده سال هدایت کامران برادر زادهی او با خبر فوتش آمده و درخواست دارد تا دریا دختر فرخ با ساحل زندگی کند! درخواستی نامعقول ولی …
خلاصه رمان تندیس ساحلی
در را که باز میکنم با چهرهی خندان خاله و فاطمه رو به رو میشوم لبخند کم رمقی میزنم و چقدر خوب است که تنهایم نمیگذارند بخصوص این عصر جمعه ای که لیلی هنوز نیامده و من به شدت حوصله ام سر رفته سلام که میگویم خاله با قابلمه بزرگی که درون دستش است سر جلو آورده و صورتم را میبوسد: سلام قربون شکلت برم. کنار صورتش دم عمیقی میگیرم. شمیم آرامشی از بوی مادر و مامان ساجده در بینی ام میپیچد و روح خسته ام به آن آرامش چنگ میاندازد. با تانی جدا میشوم، خاله سریع به آشپزخانه میرود و قابلمه را رو گاز میگذارد: برات کوفته درست کردم خاله تو این سرما
میچسبه. لبخند بر لب هایم سلام میگوید و این مادرانه نگرانم بودن را دوست دارم روح تشنه ام آن را سریع میبلعد و گویی جان تازه ای میگیرد. صورتم زیر نم نم بوسه فاطمه رنگ میگیرد. دستی درون موهایم میکشد: بازم رنگو روغن عوض کردی! موهایم را کنار میزنم: تنوع خوبه. ابرو بالا میدهد: به شرطی که تقلید از کسی نباشه. -تقلید نیست من و لیلی دوست داریم مثل هم باشیم. بی توجه به دو چشمی که از لای در خانه کناری نگاهمان میکند در را میبندم فاطمه چادرش را از سر برداشته و روی صندلی میز چهار نفره مان میگذارد: اگه شبیه بودین یه چیزی. نه پوستتون هم رنگه نه
رنگ چشم و ابروتون ولی رنگ و مدل مو و لباس و همه چیتون شبیه به همه. نیامده شمشیرش را از رو بسته. اخم کمرنگی میکنم: ما اینطوری دوست داریم. و برای آنکه نتواند حرف دیگری بزند سریع خاله را مخاطب قرار میدهم: قربونتون برم بازم زحمت کشیدین؟ با همان لبخندی که ته تهش به غم سلام میکند به چشمانم زل میزند: زحمت کجا بود عزیزم؟ اینم برات نکنم چیکار کنم؟ اشک بر چشمانش هجوم می آورد: خالهی خوبی که نیستم حداقل دلم خوش باشه دارم برات یه کاری می کنم گاهی اینجوری دلمو آروم می کنم. به طرفش میروم و دست دور گردنش میاندازم …
- انتشار : 14/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
این کتاب گویا چاپ شده
دوست دارم بخونمش
آیا خوندش مشکلی نداره!