دانلود رمان پایان رهگذر اثر رویا
دانلود رمان پایان رهگذر اثر رویا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
افرا دختری آرام و مظلوم بعد از اینکه قتل یکی از عزیزانش را با چشمهای خود میبیند افسردگی شدیدی میگیرد، او برای بهبود حال خود به خانهی مرجان، در یک روستای دور افتاده میرود، غافل از اینکه درگیر ماجراهایی میشود و …
خلاصه رمان پایان رهگذر
تاریکی هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه، چراغ های ماشین هم خراب شدن، هیچ جا رو نمیبینم. بدنم یخ زده مدام احساس میکنم توی این تاریکی مطلق یکی دنبالمه. باز هم فقط دارم به خودم امیدواری میدم تا تو این برهوت تاریک احساس ترس نکنم و به سلامت به خونهی مرجان برسم. یکی نیست بگه مرجان جان شهر کم بود رفتی تو یه روستای دور افتاده کردستان خونه خریدی؟ خونه هم نیست یه کلبهی کوچیک تو نزدیکی یه روستای دور افتاده ست. یهو با خوردن نفسهایی به گردنم وحشت زده ترمزی محکم میگیرم
که سرم به فرمون میخورد. با سرگیجگی دستمو روی سرم میذارم و با سرعت به عقب برمیگردم که چیزی نمیبینم. دستم رو روی گردنم میزارم که با چیزی که حس میکنم كل بدنم شروع به لرزش میکنه به دستم که یکم خیس شده با وحشت بهش نگاه میکنم قطره اشکی از گوشه چشمم پایین میاد و در حالی که سعی در آروم کردن خودم دارم، استارت میزنم، یکبار، دو بار. سه بار.. لعنتی.. وای خدا آخه الان چه وقت تموم شدن بنزین بود الان تو این جاده تاریک برهوت چیکار کنم؟ هر لحظه احساس میکنم یکی کنارمه، یکی
پیشم وایستاده آخه صدای نفسهاش بدجوری گوشمو رو پر میکنه، با ترس و لرز دستم رو به سمت کیف چرمیم دراز میکنم وبرش میدارم با دقت توی اون تاریکی به داخل کیف نگاه میکنم و همین که گوشیم رو میبینم از داخل کیف بیرونش میارم و روشنش می کنم، با چیزی که میبینم وحشتم بیشتر از قبل میشه و قلبم با شدت بیشتری توی قفسه سینم بیقراری میکنه. با این شارژ کمم فقط میتونم به مرجان زنگ بزنم تا کمکم کنه پس همین کار رو میکنم و با انگشت هایی لرزون و بیجون شروع به شماره گیری میکنم …