رمان ميراث شوم

عنوانرمان میراث شوم (جلد اول و دوم)
نویسندهپپر وینترز
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1073
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان میراث شوم (جلد اول و دوم) اثر پپر وینترز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

جترو و نایلا از دو دنیای متفاوت هستن که به خاطر تعهد خانواده هایشان مجبور می‌شن درد و رنج زیادی را با هم تجربه کنن. نایلا باید دِینی رو پرداخت کنه که تا چند روز پیش از اون خبر نداشته و زندگی و آینده اش رو برای همیشه فراموش بکنه. جترو کسی هست که باید اجرا کننده ی این پیمان قدیمی باشه. نقش یک شکنجه گر رو در مقابل نایلا بازی کنه تا بتونه میراث خاندان هاوک رو به ارث ببره اما آیا می‌تونه در مقابل دختر ضعیف و مهربانی مثل نایلا مقاومت بکنه و به اون علاقه مند نشه؟ …

خلاصه رمان میراث شوم

مشخص بود جترو به طریقی توانسته بود پدر مرا راضی بکند. اگر او توانسته بود سرپرست خانواده تکس ویور را مجاب کند، من شانسی برای مخالفت نداشتم. پدرم در طول زندگیم همیشه مرا کنترل می کرد. جترو اولین مردی بود که در مقابلش ایستاده بود. ترسم از بین رفت رگه‌هایی از کنجکاوی در وجودم حس کردم. اگر او تنها مردی بود که می‌توانستم با او تنها باشم، از این فرصت استفاده می‌کردم. توانایی صحبت کردنم را بهتر می‌کردم و بعد می‌توانستم دوباره به کایت پیشنهاد ملاقات بدهم و این دفعه جواب نه را قبول نمی‌کردم. آب دهانم را قورت دادم و دستم را در دست آقای هاوک قرار دادم. دست او سرد و قوی بود. وقتی

انگشتانش دور دستم جمع شد، یخ زدم. مرا به سمت خودش کشید. -تصمیم خوبی بود خانم ویور برای شناختن بیشترت مشتاقم. بوی او را تنفس کردم. زبانم بند آمد نگرانیم در مورد نمایش و افکارم در مورد کایت از بین رفتند. انگیزه‌ام برای برگشتن به اتاقم در هتل هم کم شد. این مرد خطر آفرین بود، و من همیشه امنیت را تجربه کرده بود. به آرامی زمزمه کردم: منم همین طور آقای هاوک. مردی که با او قرار داشتم لبخند زد. -لطفا من رو جترو صدا کن. او مرا به سمت خودش کشید از خانواده‌ام دور شدم. از مردانی که تمام مدت زندگیم می‌شناختم دور شدم و به سمت آینده‌ای پر از ابهام قدم گذاشتم. دست وان از پشت من دور شد.

به پشت سرم نگاه نکردم. نباید این کار را می‌کردم. هیچوقت نباید دستم را در دستان آن هیولا می‌گذاشتم. این آخرین روز آزادی بود. آخرین روزی که برای من بود. من با پدر و برادری بزرگ شده بودم که اگر خانواده‌ام نبودند، با آن‌ها ازدواج می‌کردم. آن‌ها فکر می‌کردند من خاص هستم، متفاوت. آن‌ها باور داشتند هیچ کسی مثل من در دنیا وجود ندارد. از اینکه به من دروغ گفته شود متنفر بودم. از باور کردن آن دروغ‌ها هم متنفر بودم، تا زمانی که حقیقت برایم آشکار شد معلوم شد من هیچوقت خاص نبودم، یک کالا برای معامله بودم. من هیچ وقت متفاوت نبودم، انسان‌های زیادی مثل من زندگی کرده بودند. بدون داشتن زمان کافی، بدون آزادی …

دانلود رمان میراث شوم
4.11 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان ميراث شوم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها