رمان نیلوفری برای مرداب

دانلود رمان نیلوفری برای مرداب اثر مهین عبدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

نیلوفر آقازاده ای که اصل و ریشه ی خود را فراموش کرده و بعد از دعوایی که با پدرش دارد خودش را غرق در مهمانی و خوشگذرانی و تباهی می کند یک شب در یکی از مهمانی هایش پسری با ظاهری متفاوت با بقیه ی حضار و بسیار مثبت را میبند، که …

خلاصه رمان نیلوفری برای مرداب

شام را در رستورانی که تیمور رزرو کرده بود خورده بودند. رخساره و تیمور را دست در دست هم گذاشته و راهی خانه ی تیمور کرده بودند ریحانه اما یک دم دلش از پیش نیلوفر رها نمیشد. منتظر رسیدن فردا بود و شروع صبح و پر کشیدن سمت نیلوفر و علی تا حقایقی را روشن کند که مدتها سر به مُهر باقی مانده بودند هراس داشت از این که نیلوفر و علی دست یاسر افتاده و یاسر بلایی سر هر دویشان بیاورد وقتی بر سر منافعش از انجام هیچ

کاری سر باز نمیزد! همچو زندگی خودش و هوشنگ که یاسر با وقاحت تمام تیشه برداشت و به جان آن افتاد… هیچ گاه نتوانست نه دیگر هوشنگ را ببیند و نه دیگر خبری از بچه هایش بگیرد وقتی نمی داند یاسر چه بلایی بر سر آنها آورد… بعد طلاقش از هوشنگ بود که چهار ماه بعد از ازدواجش با یاسر از او سر نامی حامله شد و یاسری که با این کار پای ریحانه را بیشتر به زندگی اش گره زد و با حاملگی و تهدیدهای فراوانش کاری کرد تا

هیچ وقت ریحانه نتواند فکر فرار از زندگی یاسر را در سرش بپروراند و حالا… در سکوت به خیابان های تاریک و نیمه شلوغ زل زده و یاسر هم در سکوت کنارش نشسته و حواسش معطوف قراردادی بود که تیمور پای آن را امضاء کرده بود! اصلا ازدواج رخساره برای همین بود… پیشکش کردن رخساره و رله شدن کارهای خودش، یاسین و حق السکوتی برای پدرش راننده با سرعتی معقول رانندگی می‌کرد و یاسر هردم نگاهی به خیابان می‌انداخت

نامی اما همراه آنها نیامده بود هم چو همیشه. _خبرش بیاد اون دختره ی بی همه چیز که خبری ازش نیست! این حرف را یاسر با حرص گفته بود و صدایی خفه ریحانه اما دلش شور داشت. شور مادرانه… نیوشا ته تغاری اش بود و طور دیگری او را دوست داشت… طوری که دلش غنج زده بود برای یک بار دیگر به آغوش گرفتن دردانه اش و لوس کردن های نیوشا… در جواب یاسر با طعنه گفت: اون دختر از خودته چه بی همه چیز باشه چه نباشه!