دانلود رایگان رمان روشنایی مثل آیدین اثر هانیه وطن خواه (shazde koochool)
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین اثر هانیه وطن خواه (shazde koochool) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دنیا از دید پسر خاله اش میثاق باید تقاص اشتباه دیگران را پس بدهد، بعد از آنکه تمام آیندهی دنیا را تباه میکند، تازه متوجه میشود که دنیا، بی گناه ترین آدم این قصه بوده، اما پشیمانی دیگر سودی ندارد و حالا چاره ای ندارد جز ازدواج با دنیا ولی …
خلاصه رمان روشنایی مثل آیدین
نرم و راحت حرف میزدم. انگار نه انگار که لحنم پر از کینه است. حرف هایم معمولی بود. صدایم معمولی تر. و نگاهم از شیشه کنده نمیشد. و او عصبی شده بود. این را از انگشت هایی که به خارش شقیقه اش پیوست حس کردم. کف دست بودیم برای هم. -اینکه سبحان و فریبا چه غلطی کردن… این که دیگه نیستن… اینکه هیچی مثه سابق نمیشه… دیگه مهم نیست… مهم اینه از حالا ماییم… من و تو… مهم نیست که بد شروعش کردیم عوضش خوب ادامش میدیم. صدای پوزخندم شفاف شد و نگاهم در نگاه قهوه ای رنگش نشست. -شروعش کردیم؟… ادامش بدیم؟… مهم ماییم؟… از حالا؟ …
من و تو؟… میدونی هر لحظه… هر ثانيه… هر دقیقه… با خودم چقدر مبارزه میکنم که از عطر مزخرف تنت عق نزنم؟ … میدونی چقدر زور میزنم که بالا نیارم؟… اون شبو بالا نیارم؟… که اگه بالا بیارم کمترین اتفاقش اینه که تو رو خیلیا میکشن… کمترینش همینه بی ارزش ترینش همینه… پس ساکت شو… بذار زور بزنم تا بالا نیارم.. صداتو نشنوم تا یادم نیاد چه کثافتی کنارم نشسته. تیله های شکلاتی رنگش لرزید سیبک گلویش بالا پایین شد. -متنفر نباش ازم دنیا… متنفر نباش که دیگه فقط تورو دارم. دیگر فقط… مرا داشت خوشا به سعادتم. کمی که سکوت شد گفت: خانوم محبی رو دیروز
دیدم… خوابگاه گیرت نیومده؟… مهم هم نیست… بر گشتیم میای پیش خودم دیگه. با استهزایی بغض گرفته نگاهش می کردم و کسی دم به دم چال دورن سینه ام را چاه میکرد. -مثلا نیای پیش من کجا میخوای بری؟ -من با تو دیگه بهشتم نمیام صدایم شکست اما خودم را خفه کردم تا اشک نریزم. زخما دهن وا میکنن وقتی دل از دشنه پره. دست منو بگیر که پام رو خون عشقم میسره. -من كثيفم…. شکی نیست… شکی نیست وقتی که به جون دلم رحم نمیکنم واسه خاطر انتقام… ولی تو که خوبی… تو که ماهی… تو که دنیایی رو با لبخندت شاد میکنی… کمتر زخم بزن. تمرین مرگ میکنم …