رمان ساغر 

عنوانرمان ساغر 
نویسندهانسیه تاجیک
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه614
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان ساغر

دانلود رمان ساغر اثر انسیه تاجیک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی زنی بسیار زیبا و نجیب به نام ساغر است که عروس یک خانواده مردسالارِ نابسامان است . این خانواده یک پدر و سه فرزند پسر دارد که هر چهار مرد بسیار عیاش و خوشگذران هستند و اصلاً به زن بها نمی‌دهند . مادر خانواده ، کوکب ، بسیار بددهن و ناسازگار است و عروسهایش را آزار می‌دهد . ساغر که همسر فرزند کوچک خانواده ، حجت است ، رنگ احترام و شوهر و خانواده را هرگز به خود ندیده است . حجت به این بهانه که ساغر نازاست با یک زن خیابانی به نام ثریا که از او باردار است ، ازدواج می‌کند و ثریا را نیز به خانه خودشان می‌آورد ؛ این رمان با همه جزئیاتش ادامه پیدا می‌کند تا اینکه سر و کله عبدالله‌خان پیدا می‌شود و با یک نگاه دل و دینش را از دست می‌دهد و عاشق ساغر می‌شود ..

خلاصه رمان ساغر

حجت شبها در كاباره ها و كنار زنهاي هرزه خوشگذراني مي كرد و كوكب براي توجيه اين كار او، مي گفت: بچه ام دلش گرفته از اينكه پدر نمي شه. خب طفلكي يه جوري خودش از دل خودش درمي ياره. واالله خوب مرديه كه كاري به كار زنش  و ديگران نداره وقتي اكرم و سيمين اعتراض مي كردند كه: پس چرا شوهران ما دنبال اين كارها مي روند« او مي گفت: وا ! به شماها چه؟

زنا رو چه به اين حرفا؟ نونتون كمه، آبتون كمه، چه مرگتونه؟! نشستيد داريد بچه داريتونو مي كنيد ديگه. زن مال خونه ست و مرد مال بيرون! از قديم و نديم همين بوده اگه مردها نرن كاباره، خب بفرماييد كي بايد بره؟ لابد من پيرزن يا شماها! همين آقا تقي هنوزم كه هنوزه از اين كارا مي كنه. من هم چيزي نمي تونم بگم. شماها تازه اول راهيد، غرغر زدناتون رو بذاريد توي كيسه و بندازيد توي آب روان، قدر مردهاتونو بدونيد، كاري نكنيد كه برن و يه زن ديگه بگيرن. اون وقت شماها مي مونيد و اين بچه ها!

اكرم ساكت مي شد و چيزي نمي گفت ولي سيمين جواب مي داد و كتكش را هم از شوهرش جواد مي خورد. هر سه عروس از دست شوهر و مادر شوهر عذاب مي كشيدند. بخصوص ساغر كه نازا بود و همين امر باعث مي شد كه او را كمتر از يك عروس بدانند.

همه به او زخم زبان مي زدند و دائماً او را به خاطر نداشتن فرزند اذيت و آزار مي كردند. به غير از بيبي، مادرشوهر كوكب كه بر خلاف عروسش زني صبور و دلسوز و مهربان بود. كوكب يك دختر هم داشت به نام حوري. حوري و آقاوكيل دختر و داماد عزيز او بودند كه سه فرزند داشتند به نامهاي فرخنده و فهميه و اكبر.

آقاوكيل مثل پسرهاي خود كوكب هرزه و هوسباز بود و به جاي همسرش، زنهاي ديگر را مي پاييد. در بين خانواده كوكب و آقا تقي، وكيل براي مادرزنش بسيار عزيز و محترم بود. و اما آقا تقي مردي بود كه الگوي پسرها و دامادش بود. عروسها و نوه هايش و دخترش را دوست داشت ولي خيلي با آنهاكتابخانه گرم نمي گرفت. زياد كاري به كار كوكب خانم نداشت ولي اگر عصباني مي شد ديگر هيچ كس جلودارش نبود. آن وقت خانه را به هم مي ريخت و تمام ظرفها را مي شكست.

براي همين كوكب زياد پاپي شوهرش نمي شد. بعضي وقت ها او بدون اينكه به كوكب چيزي بگويد راهي سفر مي شد و چند روز بعد با يك عالم سوغاتي هاي جورواجور برمي گشت. خانه كوكب بزرگ بود؛ دو اتاق براي اكرم و بچه هايش، دو اتاق براي سيمين و بچه هايش، يك اتاق براي بي بي، يك اتاق براي ساغر، يك اتاق براي خود كوكب و يك مهمانخانه نسبتاً بزرگ كه ميهماني ها و جشن ها در آنجا برگزار مي شد. كوكب اين مهمانخانه را فرش كرده و در و ديوارش را تزئين كرده بود. او زن تميز و با سليقه اي بود ولي زبانش تلخ و گزنده بود. به دستور آقا تقي بايد پسرها خرجشان را با پدر و مادرشوهر يكي بود و هيچ اعتراضي هم در كار نبود.

دانلود رمان ساغر 
4.97 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان ساغر 
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها