دانلود رایگان رمان شاخه نبات اثر آزیتا خیری
دانلود رمان شاخه نبات اثر آزیتا خیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
“ارکیده افشار”دکتری است در آستانهی اعدام و درست پای چوبه اعتراف میکند و حقایق را میگوید و از اعدام رهایی مییابد، اما راز اصلی قصه همچنان سر به مهر میماند! که چه کسی دکتر ابراهیم را کشت؟! این کتاب حکایت تلاش های جسورانهی ارکیده است برای رسیدن به هدف ها و آرزوهایش است …
خلاصه رمان شاخه نبات
صدای باز شدن در آهنین سلول همه وجودش را به لرز کشید. سر از روی دیوار برداشت و با چشمانی که از فرط گریه سرخ و متورم بودند به دری که آهسته روی لولا میچرخید زل زد پزشک زندان بود که با نگاهی یخ زده قدم به سلول انفرادی میگذاشت وحشت زده تر از قبل کنج تخت مچاله شد. دکتر با تاسف سری تکان داد و با صدایی آرام گفت: باید معاینه ات کنم. منتظر جواب او نشد و گوشی اش را از کیف درآورد. ارکیده پشت به او به کنج دیوار چسبیده بود دکتر به ضربان ناآرام قلبش گوش داد و بعد دوباره از روی
تخت بلند شد. کمی بعد باز هم صدای قفل شدن در سلول در سکوت آزار دهنده آنجا پیچید. ارکیده در فضای نیمه تاریک آنجا زل زد به مورچه ای که از روی دیوار بالا می رفت با همه ادعا و تحصیلات حالا انگار حقیرتر از مورچه بود با نوک انگشت مسیر حرکتش را روی دیوار دنبال کرد و با حسرت نجوا کرد خوش به حالت آه بلندش در فضا پیچید دوباره لب زد: تو با این همه ریزی انگار بیشتر به چشم خدا میای تا من. نگاهش تندتند قدمهای ریز مورچه را دنبال میکرد اما ذهنش بی اختیار گرههای طناب اعدامش را میشمرد.
یک لحظه رعشه ای تند از بند بند وجودش گذشت و انگشتش ناخواسته روی تن ریز مورچه نشست او را نمیدید آن لحظه فقط به آن چهارپایه ای فکر میکرد که قرار بود تا چندساعت دیگر فرزاد آن رااز زیر پایش بکشد و مهره گردنش که خرد میشد و او که نفس کم میآورد. بازوهای بی حسش را محکم بغل کرد و چشم از دیوار گرفت و باز هم گوشه تخت مچاله شد. مرگ ترسناکی بود. نگاهش به سوی کاغذ روی تخت کشیده شد. هنوز چیزی روی آن ننوشته بود. با بیحالی کاغذ و خودکار را برداشت و به صفحه سفید آن نگاه کرد …
سلام وقت بخیر متاسفانه دانلود نمیشه