دانلود رایگان رمان التیام اثر م. کمالزاده
دانلود رمان التیام اثر م. کمالزاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رعنا دختری که در روز ختم مادرش چشمانش به گلنار، زن پدر جدیدش افتاد که دوشادوش پدرش ایستاده بود، بلافاصله پس از مرگ مادرش پی به خیانت پدرش با گلنار آبدارچی مدرسه اش می برد! برای انتقام از پدرش خود را وارد یک ازدواج قراردادی با شاهرخ می‌کند، شاهرخ مردی است که در پی از دست دادن پدرش بار خانواده‌ی پنج نفره اش را به دوش می کشد و مردانه به روی خواسته های خود پا می نهد، مردی که پس از دریافت پیشنهاد وسوسه برانگیز از طرف رعنا …
خلاصه رمان التیام
اواسط آذر بود و میانترم ها رو به اتمام بود. بیش از دو هفته از عملش و از بازگشت به دانشگاه و روال معمول همیشگی اش می گذشت. کلاس موحدی تازه پایان یافته بود و استاد در حال سر و کله زدن با دانشجویان دختر مشتاقی بود که بلافاصله پس از اتمام کلاس به بهانه ای دور میزش جمع می شدند. رعنا با نیم نگاهی به آن ها در حال جمع کردن وسایلش بود که نگاهش به صفحه ی موبایلش افتاد که پیامکی روی ان خودنمایی می کرد. با ذوق هین بلندی کشید که توجه دانشجویان و همچنین استاد را
جمع کرد جزواتش را با دست برداشت و در حالی که از کلاس بیرون میدوید نگاه دیگران را نادیده گرفت. در پارکینگ بهروز را دید که تکیه به ماشین سانتافه ی مادرش دست به سینه منتظر او ایستاده بود. همانطور که خود را به اغوش او می سپرد با شوق و صدایی لرزان گفت: دایی… کی اومدی؟ چرا نگفتی داری میای؟ بهروز با نگرانی جز به جز چهره اش را چک کرد و وقتی از سلامتش مطمئن شد گفت: مگه میشه تو حالت بد باشه و من نیام دیدنت؟ بهتر شدی؟ دلش گرم شد از دیدن اشنایی میان غربت.
با اینکه خانواده ی طوبی انقدر به او توجه و محبت می‌کردند که گویی جزوی از آن هاست. با این حال دلش خانواده ی خود را می خواست و بهروز چقدر بوی افاق را می داد. چهره مردانه ای از افاق بود که با چشم هایی درخشان به او نگاه می کرد. با لبخندی سر تکان داد و مچ دست بهروز را که گونه اش را قاب گرفته بود نوازش کرد. _کمی جای بخیه می سوزه ولی مشکلی نداره. ناگهان نگاهش به سمت زخم کوچکی که در گوشه لب بهروز دیده میشد رفت. با نگرانی و اخم ظریفی پرسید: لبت چی شده دایی؟ …
خیلی رمان اعصاب خورد کنی بود. فکر کنم نویسنده یه پولدار از خود متشکر که چشم دیدن فقرا رو نداره. اگه دنیا کلید اسرار چرا افاق لجن که با تهمت به یه خانم پاک زندگیشو نابود کرد به سزای اعمالش نرسید یا رعنای کینه ای و عقده ای خوش و خرم به زندگیش رسید بعد دقیقا گناه گلنار این بود که با خونواده ناهنجارش عاشق شد. کل عمرش هم به خاطر باباش و بعد افاق بدبختی کشید. خواستم بدونم به سزای کدوم کارش رسید. چون مهتاب و رعنا و افاق خیلی درجه پستیشون بالا بود. فکر کنم چون از قشر مرفه بودن هر غلطی کنن درسته؟؟؟؟؟؟؟؟