رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید

رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید 1
عنوانرمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید
نویسندهنگار قاف
ژانرعاشقانه، مافیایی
تعداد صفحه1457
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید اثر نگار قاف

رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید 3

دانلود رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید اثر نگار قاف به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

من خيلي بي‌رحمم مهرزاد، اينو به گوشت نرسوندن؟ مهرزاد لبخند زد: مي‌خواي بيرحم بازي كنيم؟ تا الان دلرحم بودم، ولي ميخوام به بازي هيجان بدم، فشار دست هاش رو دور شونه‌هامون بيش‌تر كرد و گفت: به خاطر تو، فقط يكي از دخترا رو ميبرم، نظرت چيه؟ فراز جوابي نداد. مهرزاد ادامه داد: يه لطف ديگه هم بهت مي‌كنم، تو بگو كدومو ببرم، چطوره؟ خيلي بهت حال دادما. اصولا با دشمنام انقدر مهربون نيستم، فراز اخم كرده بود، محكم گفت: ولشون كن مهرزاد! تازه داره خوش ميگذره، داري بد بازي‌اي رو شروع مي‌كني …

خلاصه رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید

كادوها باز شد، بعضي مهمان ها رفتن و آخر سر، ماندیم من و ستاره و فرنوش و سهیل و كیهان. باید میرفتم. نمیشد. من آدم این جور مهمانی ها نبودم. بیخود تلاش می كردم. به محض این كه خواستم بلند شم، سهیل گفت: -بریم ٥تایي بشینیم تو آلاچیق؟ هوا خوبه، گپ بزنیم . همه موافقت كردن و به من نگاه كردن. صدایي از درون میگفت: بگو دیرم شده و خودتو خلاص كن. ولي خودم رو مجبور كردم. یك شانس دیگه! یك شانس دیگه به خودت. شاید شد. سرم رو تكون دادم. توي آلاچیق باغ نشسته بودیم. سهیل از خاطرات دانشجوییش تعریف می كرد. همه می خندیدن و من دلم پوزخند می خواست. چقدر بین دنیاها فاصله بود و من حتي نمی دونستم كدوم دنیا رو ترجیح میدم. فقط هر لحظه بیشتر مطمئن می شدم كه من

هرگز نمیتونم توي دنیاي این آدم ها جا شم. این كه با تلاش به هر چیزي میرسي یك چرت محض بود. بعضي چیزها نمیشد. فقط انرژي از دست می دادي و هیچي به دست نمیاوردي. به ساعت نگاه كردم. تازه ١٠شب بود و من انقدر كلافه بودم؟ حس می كردم به اندازه ي ١٠ها ساعت تحمل كردم. از جا بلند شدم و گفتم : -من دیگه برم . فرنوش ناراحت گفت : -چرا به این زودي؟ دم دستی ترین حرف رو زدم : -دیرم میشه. كیهان سعي كرد راه حل ارائه بده: خب یه زنگ بزن به خونه، بگو دیرتر میاي. من با ماشین دنبالت میام تا دم خونه كه اگه دیر شد نگران نشن. ساعت ها می تونستم به این حرف بخندم. عجایب زیادي توي جمله اش بود. خواستم جوابي بدم كه نگهبان باغ سمت كیهان اومد و گفت: -كیهان خان؟ چند نفر اومدن تو باغ.

كیهان چشم هاش گرد شد : -كي؟ پلیس؟ مگه صداي موزیك زیاد بود؟ -نه آقا دختر و پسر بودن به گمونم. ظاهرشون كه به پلیس نمی خورد. خوب ندیدمشون البته. خیلي فرز از دیوار پریدن و اومدن تو. فقط رسیدم بیام به شما بگم. عكس العمل همه این بود كه از جا بلند شن. نشانه ي ترسشون بود؟ همه هول شده و ترسیده بودن. هر كس چیزي می گفت و من می دونستم… خودشونن… حتما خودشونن. به چهره ي ترسان مثلا دوستام نگاه كردم. باید چي می گفتم تا آروم شن؟ بگم نگران نباشید كسي با شما كاري نداره؟ بگم اومدن دنبال یه نفر دیگه؟ بگم من ازتون مراقبت میكنم؟ خفه شدن رو انتخاب كردم. حرفي نزدم و توي سكوت منتظر موندم. كیهان رو به سهیل گفت : -بیا بریم یه گشتي بزنیم ببینیم چه خبره.

سهیل مخالفت كرد : كي بمونه پیش دخترا پس؟ كاش مي تونستم بگم من! من میمونم. ولي باز هم فرقي نمی كرد. چه میرفتن و چه نمیرفتن، نتیجه یكي بود . ستاره گریه می كرد : -چي كار كنیم؟ شاید خفت گیرن . سهیل دستش رو گرفت: -نترس عزیزم، چیزي نمیشه. فرنوش با استرس گفت : -زنگ بزنیم پلیس؟ بدون این كه بخوام، بلند، هول و یهویي گفتم : -نه! همه نگاهم كردن. گاف داده بودم و باید جمعش می كردم. آرومتر گفتم: -خفت گیري كه مختلط نیست. نگهبان گفت دختر و پسرن. شاید از دوستاي كیهانن اومدن واسه تولد سورپرایزش كنن. از چرتي كه گفته بودم خنده ام گرفت، ولي كیهان به فكر فرو رفت : -آخه خیلي دوستاي زیادي ندارم. بعد پر امیدتر گفت: شاید كاوه اس. به قدرتم لبخند زدم…..

دانلود رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید
4.58 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید

لطفا پس از مطالعه رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rexa
7 روز قبل

این رمان ، واقعا با روح آدمی بازی میکنه . شخصیت پردازی ها ، خط داستانی ، قلم نویسنده و بهترین پایان بندی … به جرئت میتونم بگم اگه از ژانرش خوشتون بیاد میشه رمان مورد علاقه تون . حتما حتما بخونیدش . بعضی جاهاش از هیجان انگیز بودن زیادش نفستون حبس میشه !

Moon
11 ماه قبل

خیلی خیلی قشنگ بود

Katrina
1 سال قبل

این رمان بسیار جای تفکر داشت در کل عالی بود

saye
1 سال قبل

رمان جذابی بود ولی شخصیت اصلی دختر رو دوست نداشتم خیلی بی بند و بار و مغرور بود.

Mobina
1 سال قبل

خیلی موضوع جدید و خوبی داشت پایان خوب بود

Shafagh
1 سال قبل

به جرات میتونم بگم یکی از جذابترین رمان های عمرم بود🖤

پریسا
1 سال قبل

رمان نصفه ول کردم چون از بی بندو باری شخصیت دختر اصلا خوشم نیومد

سمیرا
1 سال قبل

بی نظیر بود این کتاب…. ممنون از نویسنده عزیز بابت ذهن خلاقش و قلم عالیش… سراسر کتاب پر از هیجان و استرس بود…. اسم رمان که کلا داره میگه این رمان کلیشه ای نیست و کلی جذابه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط 70samira
سید محمد
1 سال قبل

خوب بود

Angel 🧚‍♀️
1 سال قبل

یکی از زیبا ترین و جالب ترین رمان های عمرم بود
واقعا ذهن خلاق نویسنده قابل تحسین هست❤️

شیرین
1 سال قبل

خیلی قلم قشنگی داشتن و داستان جدید و جالبی بود با اینکه جنس عشق رها و فراز رو دوست نداشتم اما کل داستان روند جالبی داشت

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک