رمان طمع برای پایان

رمان طمع برای پایان 1
عنوانرمان طمع برای پایان
نویسندهراضیه خیرآبادی (تسنیم)
ژانرعاشقانه، اجتماعی، خانوادگی
تعداد صفحه666
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان طمع برای پایان اثر راضیه خیرآبادی (تسنیم)

رمان طمع برای پایان 3

دانلود رمان طمع برای پایان اثر راضیه خیرآبادی (تسنیم) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هر صبحِ تمام شب هایی که اشک ریختم، یک قدم از آذینی که با شخصیت های کتاب هایش و رویای زیبایش ساخته شده فاصله می گرفتم، من در حال تغییر کاربری یک جنگل بکر و زیبا به یک بیابان بی آب و علف بودم! آذینی که آدم های دورم از من ساخته بودند …

خلاصه رمان طمع برای پایان

ما 5 خواهر بودیم که با پدر و مادرم یک خانواده ی 7 نفره را تشکیل می دادیم بابا شغلش کارگری بود و به تریاک اعتیاد داشت، مامان ،من ، زیور و زمرد هم قالی می بافتیم. البته زمزد خیاطی هم می رفت.، اشرف و وحیده هم ازدواج کرده بودند و هر کدام سر زندگی خودشان بودند. مامان و بابا بچه آوردند تا پسر دار بشوند و وقتی من هم دختر شدم دیگه نا امید شدن از پسر دار شدن و این باعث شد آن ها اصلا من را دوست نداشته باشند

یعنی اصلا دوسم نداشتند و همیشه کمبود محبت را حس می کردم ولی خوب بود که زمرد را داشتم، فقط با او خانه قابل تحمل می شد. زیور هم که چون شوهر نکرده بود و من چند بار با این چشم های داغونم باز هم خواستگار داشتم انگار از من کینه ای به دل گرفته بود! اصلا حتی یک بار هم مثل یک خواهر با من رفتار نکرد بیشتر شبیه یک جاسوس بود تا آتو دست مامان بابا بدهد. چند ساعت بعد از آمدن آبجی اشرف، آبجی وحیده هم آمد آن هم با حسین که عشق بابا بود

تا آن ها آمدند انگار بابا از این رو به آن رو شد! بی وقفه با حسین بازی می کرد و من هم از فرصت استفاده می کردم و یادش می انداختم که عینکم را ببرد و درست کند . جواب هم داد و برای تعویض شیشه هایش رفت آن شب بدون عینک خیلی سخت گذشت اما چاره ای نبود و سعی کردم با بودن کنار نوه های بامزه و شلوغ، خودم را بزنم به بیخیالی… روز بعد که از شانس بد من جمعه هم بود با کمک خواهر ها خانه را کامل تمیز کردیم تا برای مهمان های فردا شب همه چی آماده باشد

ما زاهدان زندگی می کردیم و خانه مان یک خانه ی 150 متری قدیمی ساخت بود که دو اتاق داشت و یک حیاط کوچک و پر درخت، البته بزرگی اش را  موقع تمیزکاری بیشتر حس می کردم . بالاخره بابا عینکم را درست کرده بود آورد و من توانستم جایی را ببینم ، با انرژی بیشتر در کارهای خانه کمک کردم و ساعتی که خانواده خاله قرار بود بیایند رسید

آخرین باری که دیده بودم آن ها را عروسی آبجی اشرف بود فکر کنم حدودا 10 سال پیش بشود. یک مدت پیش هم خاله تماس گرفت تا به مامان بگوید که پسر هوویش چه کار کرده و قصد داشته قتلی که انجام داده را گردن اردلان بی اندازد! آن موقع ها خیلی بچه بودم و چیزی نفهمیدم از حرف هایشان اما این را می دانستم که زیور عاشق اردلان است و برای داشتنش کلی تلاش کرده است

خاله سمیرا از مادر من کوچک تر بود و با مردی ازدواج کرد که زن اولش ۳ دختر برایش آورده بود و به دلیل این که پسر دار نشده بود شوهرش تصمیم گرفت یک زن دیگر بگیرد شاید پسر دار شود! خاله هم برایش پسر آورد سوگلی شوهرش بود که هوویش باردار شد و آن هم یک پسر به اسم ارسلان به دنیا آورد. فکر کنم حدودا 2 سال از اردلان کوچک تر بود

بعد از به دنیا آمدن او خاله هم تفاوتی که شوهرش بین پسر هوویش و پسرای خودش می گذاشت رو حس می کرد و از آن روز همه چی به هم می ریزد حتی با این که بعد از ارسلان 2 پسر هم برایش آورده بود. حتی دیگر این جا هم نیامدند زیرا شوهرش هیچ جا با اون نمی رفت! خلاصه اش کنم که خاله دیگر شد زن دوم و زن اولش بخاطر این که پسرش هم خوشگل تر بود و هم خوب تر، شد سوگلی ولی چه فایده ای دارد ! الان آدم کشته است و داخل زندان در انتظار مرگ مانده …

دانلود رمان طمع برای پایان
6.48 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان طمع برای پایان هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان طمع برای پایان

لطفا پس از مطالعه رمان طمع برای پایان نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهم صل علی محمد وال محمد
8 ماه قبل

سلام رمان قلمش فوق العاده قویه ولی من از قسمتی که اردلان مرد و ازدواج آذین با ارسلان برادر ارلادنو …….خوشم نیومد درسته زنه نمیخواست زندگیشو ولی دلیل نمیشه ب مرگ پدر بچش چنین بی تفاوت باشه این اصلا درست نیست

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط الهم صل علی محمد وال محمد
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک