رمان عشق مرموز من مائده رضایی

دانلود رمان عشق مرموز من اثر مائده رضایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

چشم هام تلخی روزگار رو می بینن… دلم با احساس تلخی واقعیت به درد میان… میخوام چشمهام رو ببندم و دلم و سرکوب کنم. نه نه نمی تونم این کار و بکنم. من باران ام؛ دختری که تو سختیها و مشکلات کم نیاورد…. دختری که همه میگفتن ساکت و دست و پا چلفتیه… به نظر شما این شخصیت واقعیه منه؟ یا میتونه یه نقاب باشه؟

خلاصه رمان عشق مرموز من

آراز
-بعد اینکه پرهام رفت زود حاضر شدم تا با هم بریم اداره. وای از دست این پرهام… آنقدر حرف زد که یادم رفت خودم رو معرفی کنم. من آراز تهرانی ام. بیست و هشت سالمه و پلیسم و به دلیل اانجام ماموریت های مهم توی سن بیست و هشت سالگی سرگرد شدم. پدرم سرهنگ امیر تهرانیه و مادرم هم مدیر دبیرستان دخترانه است و پرهامم پسر خالمه. بعد اینکه یه آبی به صورتم زدم و لباسهام رو پوشیدم و با ادکلن تلخم دوش گرفتم رفتم بیرون.

پرهام توی حیاط به بنز خوشگلم تکیه داده بود.
پرهام: بدو دیگه دیر شد.
-برو بریم… کم غر بزن.
پرهام: باشه داداش به هم میرسیم حالا من غر میزنم؟
-وقتی رسیدیم یه راست رفتیم اتاق سرهنگ در زدیم.
سرهنگ: بیاین داخل.
احترام نظامی گذاشتیم و من گفتم: سرهنگ با ما کاری داشتین.
سرهنگ: بله بشنین تا بهتون توضیح بدم.

خب پسرا یه ماموریت خیلی مهم دارم براتون، شما دو تا و خانم محمدی از بهترین های این اداره هستین. ماموریت درباره ی یه باند خلافکاره بزرگه که رئیسش فردی به نام محمود که ما نتونستیم هنوز هیچ مدرکی برای دستگیریش پیدا کنیم. من میخوام شما ها به باندشون نفوذ کنید و اطلاعتی به دست بیارید.
من و پرهام: چشم قربان.
-سرهنگ ما با اجازهاتون مرخص بشیم.
سرهنگ: میتونید برید پسرا فقط برای دو روز دیگه براتون بلیط پرواز به کانادا رو گرفتم چون باید زود تر وارد باند بشید. پرونده و اطاعاتی درباره باندشون داریم و براتون ایمیل میکنم حتما مطالعه کنید.