رمان قایمکی
عنوان | رمان قایمکی (نسخه کامل) |
نویسنده | سروناز روحی (دختر خورشید) |
ژانر | عاشقانه، بزرگسال |
تعداد صفحه | 653 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان قایمکی اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ﻣﯿﻌﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ دﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮊﯾﻨﺎ ﺧﻮﺷﺶ میآﯾﺪ. ﻭلی ﭼﻮن ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﺭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ، میترسد ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧ ﻬﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻌﺎﺩ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ میگوید ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﯾﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ میخواهد ﺑﺎ ﮊﯾﻨﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﺪ …
خلاصه رمان قایمکی
از دیروز که از اون سفر مهیج که تنها قسمت خوبش زیارت کردن بود برگشتم احساس کوفتگی شدیدی تو بدنم دارم. همینجوری تو دانشکده ی علوم سیاسی پرسه میزدمو دونه دونه تو کلاسا رو نگاه میکردم تا شاید بتونم ببینمش. اما انگار آب شده رفته زیر زمین! نه خودش بود نه اون دوستش زهرا؛ با دیدن اون پسر چاقه که فکر کنم همون شهراد بود و یه جوری با خشم نگام میکرد خود به خود پام به سمتش کشیده شد وقتی بهش رسیدم؛ سرشو با عصبانیت و به حالت تاسف چندبار تکون داد و ازم دور شد. این چرا اینجوری کرد؟
با نگاهم دیدم که وارد کلاس ۷۰۴ شد. پس اونجا کلاسشونه … بیرون کلاس منتظر موندم تا بلاخره یکیشون بیاد اما استادشونم اومدو هیچکدوم از اون دونفر نیومدن. چه روز گندیه امروز… به ستون وسط کریدور تکیه دادمو سرمو پایین انداختم با صدای دویدن کسی سرمو بالا اوردم اون زهرا بود تا منو دید با عصبانیت یه لحظه ایستاد اما دوباره به خودش اومد و به سمت در کلاس رفت.. هنوز در نزده بود که به سمتش رفتمو گفتم باهاتون کار دارم، من با شما کاری ندارم آقا. -به خدا من پشیمونم. داشت در میزد که جلوش
ایستادمو گفتم: تلافی میکنم. خود به خود صداش بالا رفتو گفت: تلافی میکنی؟؟ چه جوری؟ چه جوری میخوای غرور له شدشو بهش برگردونی هان؟ تو ادمی؟ به خودم که اومدم دیدم خیلی ها حتی استادا هم از کلاسا بیرون اومدنو نظاره گر این موضوعن انگار همه میدونستن. زهرا با تنی که از عصبانیت میلرزید گفت: برو گمشو بيشعور. خواست با کیفش منو بزنه که چند تا از دخترا گرفتنشو آقایی با لباس مخصوص حراست به سمتمون اومد.. رییس حراست: اقای حسینی شما واسه این که باعث این شلوغی و همهمه شدین …
- انتشار : 24/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403