کتاب اگنس گری
عنوان | کتاب اگنس گری |
نویسنده | ان برونته |
ژانر | عاشقانه، ادبیات داستانی، ادبیات کلاسیک |
تعداد صفحه | 214 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب اگنس گری اثر ان برونته به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
اگنس کوچکترین دختر یک کشیش است. وقتی خانواده در شرایط سختی قرار میگیرد، اصرار دارد که به عنوان یک معلم سرخانه کار کند تا به خانوادهاش کمک کرده و به آنها ثابت کند که دیگر بچه نیست. اگنس با امیدواری بسیار به تدریس در خانهٔ اعیان و اغنیا میپردازد و تصور میکند که اگر خودش را در زمانی به یاد بیاورد که هم سن و سال شاگردهایش بود میتواند محبت و اعتماد این شاگردها را جلب کند. اما اوضاع به این سادگی نیست …
خلاصه کتاب اگنس گری
در اولین یکشنبه بعد از شروع دوباره کارم، موقعی که داشتیم از کلیسا برمیگشتیم دوشیزه ماری از من پرسید: خب دوشیزه گری، نظرتان درباره این کشیش جدید چیست؟ گفتم: نمیشود نظر داد. حتی خطابه اش را هم نشنیدم. -خب قیافهاش را که دیدید نه؟ -بله ولی مگر با یک نگاه گذرا به قیافه یک مرد میتوانم دربارهاش نظر بدهم؟ -زشت نبود؟ -به نظر من بد نبود من از این جور قیافه بدم نمیآید چیزی که توجهم را جلب میکرد طرز خواندنش بود که به نظرم خوب میآمد لااقل از آقای هتفیلد بهتر میخواند آیات کتاب مقدس را طوری میخواند که کاملاً منظور را میرساند حتی سر به هواترین آدمها هم بیاختیار توجهشان جلب میشد.
بیسوادترین آدمها هم مطلب را درک میکردند دعاها را هم طوری میخواند که انگار متنی در کار نیست و نوشتهای را نمیخواند بلکه از ته دل میخواند، صادق و خالص. -اوه بله به درد همین یک کار میخورد مراسم را خوب اجرا میکند اما غیر از این چیزها دیگر هیچ چیز سرش نمیشود. -از کجا میدانی؟ -به میدانم! این جور چیزها را خوب تشخیص میدهم دیدید چه طوری از کلیسا خارج شد؟ با قدمهای سنگین، انگار کسی غیر از خودش حضور ندارد اصلاً نگاهی هم به چپ و راست خودش نینداخت. ظاهرا به هیچ چیز توجه نداشت جز این که از کلیسا خارج بشود و احتمالاً برود منزلش غذا بخورد.. از این آدم کله پوک انتظاری هم جز این نمیرود.
از این همه ضدیت خندهام گرفت و گفتم: انگار انتظار داشتی نیم نگاهی به نیمکت خانواده اربابی شما بیندازد. دماغش را بالا گرفت و گفت: اصلا اگر جرنت چنین کاری را پیدا میکرد، خیلی ناراحت میشدم. پکمی به فکر فرو رفت و بعد ادامه داد: و خب البته به درد شغلی که دارد میخورد ولی خوشحالم که تفریح و سرگرمیام به او وابسته نیست همین. دیدید آقای هتفیلد چه طور تندتند آمد بیرون تا برایم سری تکان بدهد و ما را تا کنار کالسکه مشایعت کند؟ گفتم: بله. و توی دلم اضافه کردم و به نظر من در شان یک روحانی نبود که آنطور با عجله از پشت کرسی خطابه بیاید با جناب ارباب دست بدهد و زن و دختر او را تا پای کالسکه مشایعت کند …
- انتشار : 22/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403