کتاب آه، ما الاغها
عنوان | کتاب آه، ما الاغها |
نویسنده | عزیز نسین |
ژانر | ادبیات داستانی، طنز |
تعداد صفحه | 210 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب آه، ما الاغها! اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب آه، ما الاغها! اثر پرفروش و معروف عزیز نسین، نویسندهی صاحب نام ترک است که مجموعهای از داستانهای کوتاه و جذاب را در قالب طنز روایت میکند. این کتاب 10 داستان کوتاه با روایت شیرین در بر دارد که صمد بهرنگی آنها را ترجمه کرده است. عنوان آه ما الاغها! از یکی از همین داستانها برگرفته شده است. این داستان روایت الاغی است که در حین چریدن، حضور گرگی را احساس میکند، صدایش را میشنود، اما…
خلاصه کتاب آه، ما الاغها!
آه، ما! ما الاغها… ما جماعت الاغها هم سابق بر این درست مثل شما جماعت آدمها حرف میزدیم. ما هم برای خودمان زبان بخصوصی داشتیم. موزون و شیرین و خوشایند صحبت میکردیم چه عالی حرف میزدیم و چه ترانههای دل انگیز سر میدادیم. البته ما الاغها به زبان آدمها حرف نمیزدیم، به زبان خود الاغها حرف میزدیم. زبان الاغها زبانی بود انعطاف پذیر، لطیف و غنی. ما جماعت الاغها آنوقتها عر عر نمیکردیم، بعدها عرعر کردن را پیشه خود کردیم. همانطور که میدانید حالا تمام خواستها، احساسها، آرزوها، تلخکامیها و شادی هامان را برای همدیگر و شما انسانها – که آقای ما باشید – تنها بوسیله عرعر کردن میفهمانیم. راستی عرعر کردن چیست؟ عرعر کردن
عبارت از این است که صداهایی پشت هم با دو هجای کشیده به شکل آآآآ – ایییی، یکی از ته گلو و دیگری از جلو دهان خارج شود. عرعر کردن همین است. زبان غنی ما یواش یواش تحلیل رفت تا آخرش محدود شد به همین صدای دو هجایی. آخر مخلوقی مثل ما چطور میتواند تمام احساسات خود را با اين يك شبه كلمه بفهماند!… دلتان نمیخواهد بدانید چطور شد که آن زبان غنی و وسيع الاغها مرد و بعدش ما الاغها شروع به عرعر کردیم؟ اگر دلتان بخواهد مو به مو خواهم گفت. جان مطلب اینجا است که زبان ما به تته پته افتاده ضمن واقعه وحشت آوری عقل از سرمان پرید، زبانمان به تته پته افتاد و زبان الاغها را یکسر فراموش کردیم. از آن روز به بعد فقط میتوانیم
عرعر بکنیم و میکوشیم که تمام احساساتمان را با همین صدای دو هجایی کشیده بفهمانیم. این واقعه که چطور زبانمان به تته پته افتاد، مربوط به زمانهای قدیم است. از نسلهای قدیم قدیم الاغ پیرتری بود. روزی این الاغ پیر نسل قدیمی تک و تنها تو صحرا میچرید. میچرید و به زبان الاغها خوش خوش ترانه میخواند. یکهو بویی به بینیش خورد، اما بوی مطبوعی نبود. بوی گرگ بود الاغ پیر نسل قدیمی بینیش را بالا گرفت و هوا را خوب بویید. بریده بریده بوی گرگ میآمد. الاغ پیر پیش خود گفت: نه بابا، بوی گرگ نیس… بعدش بیاعتنا به چریدن پرداخت. بوی گرگ رفته رفته شدت یافت. مثل روز روشن بود که گرگ دارد نزدیک میشود. نزديك شدن گرگ همان و …
- انتشار : 24/11/1403
- به روز رسانی : 27/11/1403