کتاب دست آبه‌ران

عنوانکتاب دست آبه‌ران
نویسندهراجر زلازنی
ژانرماجرایی، فانتزی، علمی، تخیلی، حماسی، ادبیات داستانی
تعداد صفحه298
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب افسانه‌ی امبر: دست آبه‌ران (جلد چهارم) اثر راجر زلازنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان این مجموعه دربارهٔ شاهزاده کروین است که برای رسیدن دوباره به تاج و تخت و آن چیزی را که حق خودش می‌داند تلاش می‌کند. او جنگجویی قدرتمند است اما گاهی مسیرها برای جنجگویان هم سخت و پیچیده است …

خلاصه کتاب دست آبه‌ران

بیدار که شدم هوا تاریک شده بود و واقعاً حس می‌کردم خستگی‌ام در رفته است. با مضمحل شدن تنش از وجودم، خیالاتم هم کاملاً آرام گرفته بودند. در واقع نوعی هیجان مطبوع هم در پس ذهنم وول می‌خورد. مسئله‌ای بود که انگار همان جا سر زبانم بود، یک تصور دفن شده زبر_اه، بله! در جا نشستم لباس‌هایم را برداشتم و شروع به پوشیدن کردم، گریزوندیر را به کمر بستم یک پتو هم تا کردم و زیر بغل گذاشتم. بله، البته… ذهنم روشن شده بود و پهلویم هم دیگر ذق دق نمی‌کرد. هیچ نمی‌دانستم چقدر خوابیده بودم و فعلاً هم برایم مهم نبود. مسئله خیلی مهمتری بود که باید رتق و فتق می‌کردم، موضوعی که باید مدت‌ها پیش به فکرش می‌افتادم-

در واقع به فکرش هم افتاده بودم. در حقیقت یک بار چشم در چشم هم ایستاده بودیم، ولی جور زمانه و فشار حوادث آن را از ذهنم زدوده بود. تا الان. در را پشت سرم قفل کردم و راهی پلکان شدم. شمع‌ها پرپر زدند و گوزن نری که قرن‌ها روی تابلو فرش سمت راستم در حال مردن بود به سگ‌های شکاری رنگ و رو رفته‌ای نگاه می‌کرد که تقریباً همان مدت در تعقیبش بودند. گاهی دلم برای گوزن می‌سوخت؛ گو اینکه خودم هوادار پر و پا قرص سگ‌ها بودم. یکی از این روزها باید می‌دادم این تابلوفرش را مرمت کنند. پلکان را پایین رفتم. صدایی از پایین نمی‌آمد‌. پس دیروقت بود. چه بهتر. یک روز دیگر هم گذشته بود و هنوز زنده بودم و شاید

هم کمی عاقل تر شده بودم. آن قدر که بفهمیم هنوز خیلی چیزها بود که نمی‌دانستم و باید می‌دانستم. با وجود این، امیدوار بودم. بله، امید. چیزی که وقتی در آن سلول نفرین شده چندک می‌زدم و زوزه کش دست‌ها را بر چشم‌های ویران شده‌ام می‌فشردم چیزی از آن نمی‌دانستم. ویال… کاش در آن روزها می‌توانستم دقیقه‌ای با تو حرف بزنم؛ اما آنچه را که باید به روش سختش آموختم و حتی شرایط مساعدتر نیز احتمالاً وقار تو را به من نمی‌بخشید. با این حال… گفتنش سخت است همیشه حس کرده‌ام بیشتر دوست دارم تازی شکاری باشم تا گوزن رمنده، صیاد باشم تا صید. شاید چیزهایی از تو می‌آموختم که تلخ کامی‌ام را التیام بخشد و نفرتم را فرو نشاند …

دانلود کتاب دست آبه‌ران
50.7 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب دست آبه‌ران
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها