کتاب داوودی آبی

عنوانکتاب داودی آبی
نویسندهکارل چاپک
ژانرادبیات داستانی، مجموعه داستان
تعداد صفحه168
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب داودی آبی اثر کارل چاپک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در جهان چاپک آدم‌های فرودست به همان اندازه زورمندان و زراندوزان حق سخن دارند، در جهان او انسان هرگز یک دست نیست، آدم جانی می‌تواند به اندازه آدم پرهیزگار گیرایی داشته باشد و برعکس. چه بسا در گیر و دار ماجرایی دلگیر و اندوهبار، شوخ طبعی پاک گل می‌کند و با گوشه و کنایه‌ای زیرکانه تنش خواننده را می‌زداید. راز و رمز همواره در میانه زندگی روزانه مردم عادی، از شهری و روستایی جستن می‌نماید. روایت‌هایش از معما و دلشوره داستان‌های پلیسی خالی نیست. تحليل‌های روانی و بیان بینش این و آن براستی گاه چنان ابعاد وسیعی پیدا می‌کند که از گنجایش داستان کوتاه بعید می‌نماید. در سرشت این داستان‌ها، بزرگواری، هنر، خرده گیری و طنز، هشیاری و شفقت چنان آغشته که گاه خواننده سردرگم می‌ماند میان قاضی و محکوم… کدام یک را بیشتر دوست بدارد …

خلاصه کتاب داودی آبی

فولینوس پیرمرد گفت: باشد اکنون برایتان تعریف می‌کنم که چگونه کلارا در دنیا پیدا شد. من در آن زمان مأمور مرتب کردن پارک شاهزاده «لیختن برگ» بودم. آقا شما می‌دانید، این شاهزاده سالخورده گیاه شناسی بود که نظیر نداشت؛ از باغ «ویچ» در انگلستان درخت‌های درسته وارد می‌کرد، تنها هفده هزار پیاز گل از هلند آورده بود تازه این‌ها مهم نیست… یکشنبه روزی که داشتم در کوچه‌های «لوبنک» می‌گشتم، به «کلارا» برخوردم؛ بی‌شک شما می‌دانید، این دختر خله دهکده، کر و لال ساده و بی‌آزاری بود که گذارش به هر کجا می‌افتاد، عین یک دختر خوشبخت غوغا به پا می کرد… آقا می‌توانید بگویید این خل‌ها این حالت آسوده خاطری را از کجا پیدا می‌کنند؟ تا خواستم خودم را کنار

بکشم و از ماچش در بروم… ناگاه میان دست‌های درشتش چشمم به دسته گلی افتاد که از رازیانه و گل‌های مزخرف صحرا دسته کرده بود؛ ولی در آن میانه، آقا، چه بگویم من در زندگی کم چیز ندیده‌ام، اما این بار انگار تکان خوردم. دخترک خل میان دسته گلش، یک شاخه گل داودی پر پر داشت آن هم به رنگ آبی… می‌فهمید آقا، آبی! کمی تند، عین یاسمن خوشه‌ای، تا اندازه‌ای به سنگ لوح می‌خورد، با گلبرگ‌هایی با حاشیه سرخ اطلسی، که وسطشان به رنگ گل استکانی بود؛ گلی پر و پیمان، تازه اینکه چیزی نیست، هنوز اصل مطلب را نگفته‌ام: این رنگ، آقا تا امروز هم در داودی هندی پر دوام هرگز شناخته نشده. سال‌ها بود که من در باغ ویچ پیر کار می‌کردم: آقای جیمز پیش من به خود

می‌بالید که یک سال پیشتر گونه‌ای داودی را مستقیماً از چین وارد کرده بود که رنگش کمی به یاسمن خوشه‌ای می‌رفت ولی در زمستان خشک شده بود. آنوقت حالا این شمایل جنجالی در میان چنگ‌های خود شاخه‌ای داودی داشت که تا دلتان بخواهد آبی بود… همین کلارا دسته گلش را میان دست‌های من فرو برد و از روی شادمانی غوغا سر داد. من بهش یک کورون دادم و با نشان دادن گل داودی پرسیدم: کلارا این را از کجا پیدا کردی؟ کلارا سر و صدا راه انداخت و از سر شوق شیهه کشید، بی آنکه بتوانم از او چیزی در بیاورم. دنبالش فریاد کردم، با اشاره توضیح دادم، انگار نه انگار، می‌خواست به هر قیمت شده مرا ببوسد… آنگاه به نزد شاهزاده سالخورده شتافتم تا داودی آبی گرانبها را نشانش دهم …

دانلود کتاب داودی آبی
2.55 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب داوودی آبی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها