کتاب من

عنوانکتاب من
نویسندهکیم توی
ژانردرام
تعداد صفحه152
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب من اثر کیم توی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

“مَن” سه مادر دارد: یکی که او را در زمان جنگ به دنیا آورد. دیگری، راهبه‌ای که او را از باغ سبزیجاتی بیرون کشید و سومی، مادرِ محبوبش “مامان”، که برای حفظ بقا جاسوس شد و برای حفاظت از دختر بالغش، برای “مَن” شوهری پیدا کرد- رستوران‌دارِ ویتنامی تنهایی که در مونترال زندگی می‌کند. پرتاب‌ شده در دنیایی جدید، “مَن” استعداد ذاتی‌اش را در آشپزی کشف کرده و در مسیری بی‌مقصد در کنار شوهرش از روی احترام و وظیفه قدم برمی‌دارد تا آنکه در پاریس با رستوران‌داری آشنا شده و عشق ممنوعه‌ای به سراغش می‌آید… سرشار از تصاویری ماندگار از زیبایی، قدرتِ ظرافت و سکوت، “مَن”، رمانی ا‌ست که از مخاطب می‌خواهد زبان شاعرانه‌اش، احساسات و عشقش به زندگی را مزه‌مزه کند …

خلاصه کتاب من

“نامادری” پدرش احتمالاً ترجیح می‌داد که بعد از مرگ ناگهانی همسر اولش، از همسر دوم بچه دار نشود تا همسر جدید به ناچار تبدیل به نامادری نشود. اما از آن جا که هنوز صاحب پسری نشده بود که بهای نام خانوادگی پدری و تمام آن اجدادی را که قبل از او از آن نام نگهداری و آن را از دیگری به او منتقل کرده بودند تضمین کنند، آن نامادری نقش همسری‌اش را با دادن پسرهایی به او و نقش مادری‌اش را به شیوه‌ی نامادری سفید برفی سیندرلا و تمام شاهدختان یتیم دیگر، بازی کرد. باید گفته شود که در زبان ویتنامی کلمه‌ی «سرد» که در کنار «مادره» قرار می‌گیرد و استعاره‌ای از نامادری را می‌سازد به معنای «کچل» نیز هست. برای همین نامادری مامان، برای زندگی با آن عنوان

زشت «مادر کچل» که بهش تحمیل شده بود، به فرزندانش تنفر از مامان و خواهران بزرگترش را یاد داد که چطور بین بچه‌های اول و دوم خطی بکشند و خود را از دیگر دختران متمایز کنند حتی اگر همگی با داشتن بینی‌هایی مشابه شبیه هم باشند. من فکر نمی‌کنم اگر آن مادر کچل کمتر بد بود، که اگر کمتر نگران زیبایی خواهران بزرگ مامان و مشتاق شوهر دادن آن‌ها و رفتن شان از آن خانه بود به او نامادری می‌گفتند. “سنگ ریزه” خواهر کوچک تر بودن مامان باعث شد که او در انتظار نوبت ازدواجش به جدا کردن شن‌ها و سنگ ریزه‌های داخل برنج همچون تسبیح انداختن نمازگزاران شید. زن بابایش آشپزها را از کمک به او منع کرده بود تا اطاعت و خودداری را یاد بگیرد. اما آن چه که

مامان از تمام این جریانات آموخت این بود که چطور منعطف نامحسوس و حتی نامرئی شود. وقتی مادرش مرد دیگران به او گفتند که او رفته است چون دینش را به دنیا ادا کرده است. به همین خاطر مامان سنگ ریزه‌ها را به عنوان بخشی از دین سنگینش که مانع پروازش می‌شد، از برنج‌ها جدا می‌کرد. به این امید که با رسیدن به حالت بی‌وزنی از شر آن‌ها خلاص شود. وعده به وعده، روز بعد از روز، با دیدن پر شدن ظرفش از آن نا خالصی‌ها هیجان زده می‌شد. ظرف را زیر درخت انبه در کنار جعبه‌ای کلوچه‌ای خاک می‌کرد که داخلش کتاب «یک زندگی» اثر گی دو موپاسان بود. تنها کتابی که توانسته بود از کتابخانه‌ی مادرش نجات دهد، زن بابایش فضای خالی روی قفسه‌ها را لازم داشت …

دانلود کتاب من
2.02 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب من
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها