کتاب مرده‌ها

عنوانکتاب مرده‌ها
نویسندهجلیل محمد قلی زاده
ژانرادبی، نمایشنامه
تعداد صفحه96
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب مرده‌ها اثر جلیل محمد قلی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کمدی مرده‌ها که در شمار آثار کلاسیک جهان درآمده و با «تارتوف» مولیر و «بازرس» گوگول برابری می‌کند. میرزا جلیل در این داستان‌ها، صحنه‌های جالبی از معیشت و طرز زندگی مسلمانان قفقاز تصویر کرده است. میرزا جلیل محمدقلی‌ زاده بنیان‌گذار روزنامه ملانصرالدین بود …

خلاصه کتاب مرده‌ها

“نازلی” مادر قربون تو، میگن این مهمون که میاد مرده‌ها رو زنده می‌کنه. الهی قربونت، راسته؟ (مادرش را بغل می‌کند.) کربلایی فاطمه: دختر جون آخه من چه می‌دونم من هم مثل تو حالا ولم کن. الان وقت آمدن مهموناست. بذار کارمو بکنم آهای زینب زود باش، دوشکچه رو بیار بذار این طرف، این فرش رو یک خورده بکش بالا جم بخور‌‌. نازلی: ما‌در بخدا نمی‌دونم باید گریه کنم یا بخندم. آخه گوش کن ببین چی به فکرم میاد. یک حرفی تو دلمه، می‌خوام بگم. یعنی می‌خوام به مهمونمون التماس کنم سارا رو هم زنده کنه. کربلایی فاطمه: چی بگم، دخترم چی بگم. (با گوشه چادر اشک چشمش را پاک می‌‌کند.) زينب: خانم، تروخدا دلتنگ نباش، خدا خودش کریمه میگم خانم.

ترو خدا این آقا چه جور آدمه که مرده‌ها زنده می‌کنه؟ (پس از مدتی تامل) میگم‌ها، خانم می‌خوام یک چیزی ازت بپرسم. تو میگی این آقا فقیر فقرا رو هم زنده می‌کنه؟ میدونی امروز فکر اون پسر کوچکم از سرم بیرون نمیره انگار این بچه همین الان جلوی چشم چون داده. (با گوشه چادر اشک چشمش را پاک می‌کند.) کربلایی فاطمه: والله، من خودم هم چیزی نمی‌دونم. خدا خودش کریمه، خودش به ما رحم می‌کنه، بیا، معطل نشو زینب، برو به على بگو آب بیاره، تو هم مواظب زیر اجاق باش. (زینب بیرون می‌رود) نازلی: مادر باورکن، من که دلم یک ذره شده خیلی خوب می‌شدا که من سارا رو دوباره می‌دیدم تو که میدونی من چقدر اونو دوست داشتم. کاش می‌دیدم یک دفعه از این

در اومد تو! می‌پریدم بغلش، حیونی داره تو خاک می‌پوسه نمی‌دونم گریه کنم یا بخندم، به خدا قسم، یپیغمبر، قسم نذر کردم اگه زنده شد هرچی دارم بین گداها قسمت کنم، ببین لباس‌هامو، ببین طلاهامو، ببین الان میرم هرچی دارم میارم. (می‌خواهد برود بیرون.) کربلایی فاطمه: عجله نکن بچه، صبر کن ببینم، اسباب‌هاتو نیار بریزی اینجا. الان وقت آمدن مهمون‌هاست. برو به زینب بگو زود بیاد. (نازلی خارج می‌شود.) اسکندر در حال آواز خواندن وارد می‌شود: مادر حالت چطوره؟ کربلایی فاطمه: حال منو زهرمار، درد تو نزدیکه منو دق مرگ کنه. مردم هم بچه‌هاشون درس خوندن برگشتن، همه‌شون آدم حسابی و معقول شدن، هر کدوم صاحب شغل و مقامی شدن اما تو یکی …

دانلود کتاب مرده‌ها
2.49 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب مرده‌ها
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها