کتاب پسر نپتون

عنوانکتاب پسر نپتون
نویسندهریک ریوردن
ژانرفانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان
تعداد صفحه487
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب پسر نپتون (جلد دوم مجموعه‌ی قهرمانان المپ) اثر ریک ریوردن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

وقایع این داستان در ادامه‌ی جلد اول یعنی قهرمان گم‌شده رخ می‌دهد. در این کتاب پرسی جکسون درحالی‌که حافظه‌اش را از دست داده است و تنها اسم آنابت را به خاطر می‌آورد سرگردان است تا اینکه ماجراها او را به پیرزنی به نام جون می‌رساند. او به پرسی می‌گوید که اگر باهم به اردوگاه بروند پرس شانس پس گرفتن زندگی‌ گذشته‌اش را خواهد داشت. در اردوگاه او با دوستان جدیدش هزل و فرانک آشنا می‌شود همراه آن‌ها برای آزادسازی خدای مرگ یونان باستان و نجات زمین از دست گایا الهه‌ی زمین به یک ماجراجویی جدید در آلاسکا می‌رود …

خلاصه کتاب پسر نپتون

در حالی که داشت به سمت مسابقه جنگ حرکت می‌کرد فرانک وقایع آن روز را در ذهنش مرور کرد. نمی‌توانست باور کند که تا این حد به مرگ نزدیک شده است. صبح سر پست نگهبانی قبل از این که پرسی ظاهر شود فرانک تقریباً رازش را به هیزل گفت. آن دو ساعت‌ها در مه سرد ایستاده بودند و ترافیک بزرگراه ۲۴ را تماشا می‌کردند. هیزل از سرما شکایت می‌کرد. او گفت: حاضرم هر چیزی بدم تا گرم بشم دندان‌هایش به هم می‌خوردند. کاش آتیش داشتیم. حتی با زره هیزل عالی به نظر می‌رسید. فرانک شکلی که موهای دارچینی او دور لبه کلاه خود فر می‌خورد را دوست داشت و همین طور چین خوردن چانه‌اش وقتی اخم می‌کرد. او در مقایسه

با فرانک لاغر بود که باعث میشد فرانک حس کند یک گاو چاق دست و پا چلفتی است. دوست داشت که دست‌هایش را دور او حلقه کند تا گرم شود؛ اما هیچ وقت چنین کاری نمی‌کرد ممکن بود هیزل او را بزند و او تنها دوستش در کمپ را از دست دهد. با خودش فکر کرد البته من می‌توانم آتش شگفت آوری درست کنم اما فقط برای چند دقیقه و بعد من می‌میرم… حتی فکر کردن به آن ترسناک بود. هیزل چنین تأثیری روی او می‌گذاشت هر وقت او چیزی می‌خواست فرانک تمایل غیر معقولی برای برآورده کردن آن می‌یافت فرانک دوست داشت که مثل شوالیه‌های قدیمی برای نجات او بتازد که خیلی احمقانه بود چون هیزل در هر کاری از او

تواناتر بود. تصور کرد که مادر بزرگش چه می‌گوید فرانک ژنگ برای نجات کسی بتازد؟ ها! از اسبش می‌افتد و گردنش می‌شکند. باورش سخت بود. فقط شش هفته از وقتی که خانه مادر بزرگش را ترک کرده بود می‌گذشت. شش هفته از مراسم خاکسپاری مادرش. همه چیز وقتی شروع شد که گرگ‌ها به در خانه مادر بزرگش آمدند و سفر به کمپ ژوپیتر آغاز شد و هفته‌ها طوری در کوهورت پنجم سپری کرده بود که حداقل کاملاً بازنده نباشد؛ و در تمام مدت او یک تکه چوب نیم سوخته بخاری پیچیده شده در یک پارچه را در جیب کتش نگه داشته بود. مادر بزرگش به او اخطار داده بود. نزدیک خودت نگهش دار تا زمانی که جاش امنه تو هم در امانی …

دانلود کتاب پسر نپتون
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب پسر نپتون
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها