رمان چون دوستت دارم

عنوانرمان چون دوستت دارم
نویسندهگیوم موسو
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه226
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان چون دوستت دارم اثر گیوم موسو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب جدال زیبایی بین عشق و نفرت، ناامیدی و امیدواری، شکست و مبارزه را به تصویر می‌کشد…
“گیوم موسو” سبک نوشتن خاصی دارد که اصطلاحا به آن چرخ و فلکی می‌گویند، یعنی داستان‌هایی که در آن شخصیت‌های داستان توسط خطوطی که از چشم ما پنهان است به هم مربوط می‌شوند و تنها خواندن است که می‌تواند ما را از کنجکاوی و سردرگمی نجات دهد.
“گیوم موسو” نویسنده معاصر فرانسوی است که در سال ۱۹۷۴در شهر آنتبیس در سواحل مدیترانه متولد شد.
“گیوم موسو” در حال حاضر، با انتشار بیش از ۲۰ عنوان کتاب، یکی از پُر مخاطب‌ترین نویسندگان معاصر در فرانسه است.
کتاب حاضر دربردارنده داستانی فرانسوی از «گیوم موسو» است. «لیلا» دختر کوچکی است که پنج سال پیش در یک مرکز تجاری واقع در شهر «لس آنجلس» ناپدید می‌شود. والدین او از دوری‌اش زندگی خود را می‌بازند. لیلا پنج سال بعد در همان مرکز تجاری، در تاریخ و روزی مشابه با روز گم شدنش، پیدا می‌شود. او زنده، اما غرق در سکوتی رمزآلود است. پدر و مادر او در حالی که از پیدا کردن دخترشان شاد هستند، سئوالات بسیاری دارند. این داستان بر پایه مسایل انسانی بشر شکل گرفته است و مخاطب را به سرزمینی از شک و تردید می‌برد. کسی نمی داند او کجا بوده است و چه بلایی بر سرش آمده است. در تلاش برای یافتن سر نخی از ۵ سال گذشته چه چیزهایی قرار است بر ملا شود؟ آیا عاقبت این دختر لب به سخن خواهد گشود یا سکوت سنگین خود را نخواهد شکست؟
از رمان “چون دوستت دارم” در سال ۲۰۰۹ فیلمی با همین نام اقتباس شده است.

خلاصه رمان چون دوستت دارم

محله گرین وود در ناحیه جنوبی شیکاگو سرشار از فقر و خشونت بود. تا چندین کیلومتر، منظرهای ویران شده از پیاده روهای پر از چاله، ساختمان های متروکه، بدنه ماشین های سوخته و خرابه هایی که پر از اشغال بودند، به چشم می خورد. چند مغازه، یک بقالی با کرکره های آهنی، تنها یک سوپرمارکت، فقط یک بانک، بدون بیمارستان، فقط مغازه های مشروب فروشی درآمد خوبی داشتند. انجا مثل شهری بمب باران شده در وسط آمریکا بود. تقریبا تمام مردمان گرین وود سیاه و فقیر بودند. هر کس که توانایی اش را داشت، این مکان پر از ناامیدی در حال نابودی را ترک می کرد.

مارک هاتاوی کوچک با پدرش که نگهبان یک دبستان دولتی در ناحیهای مخصوص بود، زندگی می کرد. مادرش وقتی فقط سه ساله بود، آنها را ترک کرده بود. وقتی از پدرش می پرسید: چرا مامان ما را ترک کرد؟ پدرش مثل همیشه به او جواب می داد: برای این که خوشبخت نبود. نه، او در این دبستان که مانند قلعه است، اصلا احساس خوشبختی نمی کرد. این حقیقت داشت که این مکان مثل یک پادگان ارتشی بود: پنجره هایی که با یک دیوار جانبی جلوی آنها بسته شده بود، درهای دارای حفاظ، راهروهای حفاظت شده، درهای ورودی مجهز به دستگاه های اتوماتیک ردیاب فلزات و اسلحه، که حتما هر روز صبح بعد از عبور آدمهایی که به آنجا وارد می شدند، صدای زنگشان به گوش می رسید.

خشونت همه جا بود. از پدرها و مادران و پلیس های بازنشسته، گروه های شبه نظامی درست شده بود، که تمام تلاش خود را برای نظم دادن و ایجاد آرامش در محیط می کردند، ولی هنوز به موفقیت دست نیافته بودند. بچه ها هر روز با فشار فراوان و ترس به مدرسه می آمدند. اکثرا شاهد تیراندازی و قتل بودند و از بیماری های عصبی بعد از شوک های وارد شده زجر می کشیدند. ساعت هفت شب، زمستان، هیچ کس در دبستان نبود. در یکی از کلاس های مدرسه، در آخرین طبقه چراغی روشن شد. مارک ده ساله به طرف کتابخانه چسبیده به دیوار کلاس رفت. البته، این کتابخانه آنقدرها هم واقعی نبود.

دانلود رمان چون دوستت دارم
1.98 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان چون دوستت دارم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها