رمان دنیای بیگانهٔ دبورا
عنوان | رمان دنیای بیگانهٔ دبورا |
نویسنده | جوآن گرینبرگ |
ژانر | عاشقانه، ادبیات داستانی |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دنیای بیگانهٔ دبورا اثر جوآن گرینبرگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شخصیت اصلی کتاب دنیای بیگانه دبورا در دو جهان زندگی میکند: «یر» که در آن هیچ درد و رنجی وجود ندارد و دبورا میتواند در آن همانطور که دلش میخواهد، زندگی کند. و جهان واقعی در یک بیمارستان روانی که پزشکانش حرفهای او را نمیفهمند و فکر میکنند که او به بیماری اسکیزوفرنی مبتلاست. منتقدان عقیده دارند که جوآن گرینبرگ این کتاب را براساس تجربیات خود نوشته است …
خلاصه رمان دنیای بیگانهٔ دبورا
سوزی بلاو داستان مدرسه بهیاری را به خوبی باور کرد و وقتی استر موضوع را به پدر و مادر خودش گفت تلاش کرد جای واژه بیمارستان از استراحتگاه استفاده کند. اما آنها گول نخوردند و عصبانی شدند. پدر گفت: داون هیچ مشکل مغزیای نداره اون دختر خیلی باهوشه (این بهترین تعریف و تمجیدش از او بود.) ادامه داد: انگار هوش توی این خانواده به نسل جهش کرده و به اون رسیده. دبورا خود منه. گوشت و خون منه. لعنت به همه تون. و از اتاق بیرون رفت. در روزهای بعد استر عاجزانه درخواست کرد تا از تصمیمش حمایت کنند. اما وقتی کلود برادر بزرگ ترش و ناتالی خواهرش -بچههای محبوب خانواده- به پدر و مادر قبولاندند که شاید انجام آن کار لازم باشد.
پیرمرد کمی دلش نرم شد. همه اینها به این خاطر بود که دبورا نوه محبوبش بود. جیکوب در خانه ساکت بود اما نسبت به کاری که او و استر کرده بودند آرامش خاطر نداشت. دو بار به دیدن دکتر لیسر رفتند، جیکوب تلاش کرد تا با گوش دادن و باور به اینکه کار درستی انجام دادهاند، خودش را آرام کنند. در مواجهه با سوالات مستقیم مجبور بود بپذیرد و حقایق وادارش میکردند بله بگوید. اما در یک لحظه تسلیم احساساتش میشد و تمام دنیایش در هالهای از بدگمانی فرو میرفت، وقتی او و استر با هم جرو بحث میکردند، هیچ کدام حرفی از موضوع اصلی بحث به میان نمیآوردند و شرایط را برای حسن کینه و اتهام زنیهای ناگفته فراهم میکردند. آخر اولین ماه، نامهای از
بیمارستان به دستتان رسید که به صورت کلی، در مورد فعالیتهای دبورا چیزهایی در آن نوشته شده بود. او سازگاری خوبی با کارهای روزمره و کارکنان پیدا کرده و درمانش را آغاز کرده بود و میتوانست در محوطه پیاده روی کنند. استر از این نامه نه چندان صریح امید زیادی گرفت. مدام، کلمه به کلمه آن را خواند تا هر نشانه مثبتش را بزرگنمایی کند و اظهارات را به مثبتترین شکل ممکن تغییر کند. او همچنین تلاش کرد احساسات جیکوب و پدر را هم تغییر دهد و برای این کار، جلوی آینه تمرین کرد و دلایلش را به زبان آورد. استر معتقد بود پدر جایی در درونش، میداند که این تصمیم غلط نبوده و عصبانیتش در مورد بستری کردن دبورا تنها برای ابراز غرور جریحه دار شدهاش است …
- انتشار : 04/12/1403
- به روز رسانی : 05/12/1403