رمان فصل توت
عنوان | رمان فصل توت |
نویسنده | منیر کاظمی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان فصل توت (جلد اول و دوم) اثر منیر کاظمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
فیروزه ساکن اصفهان هستن، با خانواده ای پریشان و پسر عمویی به نام مسیح که اذیت و آزارش میکند! زمانی که در دانشگاه درس میخواند با پسری به نام معیاد یکی از همکلاسی هایش اشنا شده و احساسی بین آن ها به وجود میآید با کمک معیاد از دست مسیح نجات پیدا میکند ولی …
خلاصه رمان فصل توت
تا یک جایی مسیرشان یکی بود دنبال ماشین فیروزه رفت و بعد که به چپ پیچید میعاد سر چهار راه ماند فکر کرد که دنبالش برود ولی بعد یادش به حرف ظهر افتاد”یادنگیری بهتره” درست حدس میزد چیزی که در این دختر بود بیشتر از آنکه فکرش را بکند کنجکاوی اش را تحریک کرده بود تابحال هرگز تا این حد دلش نخواسته بود کسی را بشناسد و سر از راز و رمزش در بیاورد. اما در آن لحظه ترجیح میداد تا اجازهی خود فیروزه برای ورود به قلمرو اش صبر کند امشب بعد از شام خیلی ساده سعی کرده بود درخواست دوستی و
نزدیک شدنش را مطرح کند. بیتجربه نبودو تا این ۲۲ سال دوست دختر کم پیدا نکرده بود اما دیدن دختری در زمانه امروز که هنوز درخواست یک دوستی ساده میتوانست هلش کند جالب بود وقتی منتظر رسیدنش سر قرار بود فکر میکرد امروز او را متفاوت تر از همیشه خواهد دید. اما دختری که با سرعت ماشین را پارک کرده و به سمتش میآمد همان دختر کوتاه قد ریز جثهی همیشگی بود. با مانتوی سبز رنگ و روسری ساتن ساده ای که زیر گلویش گره زده بود همان فرق یک ور و موهای براق پر کلاغی. حتی از نزدیک تنها
تفاوت در چهره اش یک رژ لب پررنگ تر بود و خط باریکی که پشت پلکش را تزیین کرده و به چشم های سادهی همیشگیاش حالت داده بود بقیه همان فیروزه اعتمادی کلاسشان بود که پسرای کلاس همگی معتقد بودند با خودش هم قهر است همان دختری که چهار کلمه حرفش به زور به کلمه میرسید. حتی یادش نمیآمد در جو دوستانهشان هیچوقت حرف خاصی زده یا موضوعی را شروع کرده باشد حتی یادم نمیاد تا حالا منو به اسم صدا زده باشه. پایش را روی گاز فشار داد زندگی در اصفهان هم میتوانست خوب باشد …
- انتشار : 05/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403