رمان حس بی گناهی
عنوان | رمان حس بی گناهی |
نویسنده | زهرا عبدی #دلربا |
ژانر | عاشقانه، معمایی، انتقامی |
تعداد صفحه | 354 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان حس بی گناهی اثر زهرا عبدی #دلربا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آرمان رادمنش، که شاهد قتل پدرش بوده، تمام سال های گذشته را با فکر انتقام گذرانده است، حالا زمان آن فرا رسیده، تا خانوادهی قاتل را هم مجازات کند، و بهمین دلیل فرحناز، آخرین فرزند (ناصر امیری) را به گروگان میگیرد و …
خلاصه رمان حس بی گناهی
با صدای موزیک از خواب بیدار شدم. صدای موزیک خیلی زیاد بود همهمه ای بیرون بود. به سمت پنجره ای اتاقم رفتم پرده ای حریر مانند و کنار زدم نگام به جمیعت رو به روم افتاد.اینجا چه خبره؟ مهمونیه؟ صدای موزیک قطع شد و من یکهو صدای پچ پچ دو نفرو شنیدم رفتم سمت در اتاق. صدای دو تا دختر بود. اولی: امشب مهمونیه نهه؟ دومی: آره مهمونیه اولی: به چه مناسبت؟ دومی: معلومه آرمان خان هر جمعه مهمونی میگیره مناسبتی نداره به قول هیراد برای دل خودش اینکارو میکنه صدای موزیک یهو بلند
شد آه به خشکی شانس. هر کاری کردم که صدای اون دو دختر رو بشنوم که نشد. از سر ناچاری و درماندگی پشت در اتاقم نشستم. سرمو روی پام گذاشتم سرم داشت از فکر و خیال میترکید. رفتم سمت تخت تو خودم جمع شدم شروع کردم به ذکر گفتن. اللهم صلى على… -خدایا کمکم کن. نمیدونم ساعت چند بود، تو چه حالتی بودم اما ذکر گفتنام تموم شده بود قلبم تند میزد آشوب بودم، اما دیه صدای آهنگ نمیومد چشمام تو تاریکی اتاقم دنبال یک نور بود. فضا بدجور سکوت و آروم بود. به خانوادم فکر کردم به اینکه حتما مامان
رعنا تا الان از دوریم دق میکنه راجب بابا هیچ حسی نداشتم پدر کم و بیش بهم محبت میکرد نمیدونم چرا داره اوضاع اینطوری میشه خدایا یعنی این آرمان سادیسمی منو رها میکنه؟! بعید میدونم اون تا چاقوی انتقامو تو قلب منو و خانوادم فرو نکنه آروم نمیگیره. تو همین فکرا بودم که در اتاق باز شد شوکه زده روی تخت نشستم و زل زدم به… خدای من؛ اون اینجا چیکار میکرد نمیبینه آشوبم. چشماش به رنگ سرخ بود، کراواتش باز شده بود و کج روی گردنش خودنمایی میکرد، چند دکمه ای بالایی پیراهنش هم باز بود …
- انتشار : 27/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403