رمان کوچه چهل پیچ

عنوانرمان کوچه چهل پیچ
نویسندهپرستو مهاجر
ژانرعاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه1488
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان کوچه چهل پیچ

دانلود رمان کوچه چهل پیچ اثر پرستو مهاجر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

به ما بپیوندید در عاشقانه ای زیبا و پرماجرا از دردسر هایی که پسر و نوه های خانواده حاج فرهمند بازاری ایجاد می کنند و او برای دور هم جمع کردن این خانواده شلوغ کنار هم تلاش زیادی می کند، اما ماجرا از جایی آغاز می شود که …

خلاصه رمان کوچه چهل پیچ

قصد داشت یک ریز و بی وقفه توضیح دهد اما سیلی که به صورتش خورد و سرش را چرخاند باعث شد ساکت شود؛ خودش را آماده ی این سیلی کرده بود که تعادلش را توانست حفظ کند … صدای سیلی و جیغ خفیف گلسا که شاهد ماجرا بود باعث شد نگاه بقیه به سمتشان بچرخد … سر برنگرداند تا از دیدن نگاه های خیره بیش از این خجالت نکشد؛ بغض راه گلویش را بست اما اجازه ی شکستش نداد

خسرو همان طور که نزدیک می شد پرسید: چه خبره باز؟ چی شده کوروش؟ کوروش نگاه آتشینش را از چشمان پسر برداشت برای خسرو سربالا انداخت: چیزی نیست تموم شد … دوباره نگاهش کرد؛ دست روی جای سیلی گذاشته و اشک در چشمانش حلقه زده بود … فعلا بهتره برات جلوی چشمم نباشی تا آخرشب بریم خونه … خسرو کنارش ایستاد و دست روی کمرش گذاشت: چیه عموجان؟ چی شده که بابات باز آتیشی شده؟ سر پایین انداخت و زمزمه کرد: هیچی و در دل دعا کرد عموجانش بیشتر پاپی قضیه شود شاید پادرمیانی کرده نجاتش دهد

ولی صدای سیلی به گوشم خورد به خاطر هیچی سیلی خوردی؟ غرورش بیشتر از پیش خورد شد؛ خدا را شکر که مادربزرگ و عمه و زن عمویش در آشپزخانه بودند، هر چند تا الان صدای سیلی از طریق بچه ها به گوش آن ها هم رسیده است … با صدای آقاجان هرسه سر به سمتش چرخاندند …

دیدگاه کاربران درباره رمان کوچه چهل پیچ
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سرو
سرو
1 سال قبل

با اینکه خیلی وقت پیش خونده بودم اما جدیدا دوباره خوندم جالب و بدون کلیشه، دلم میخواست ادامه داشته باشه…
ممنون از نویسنده خلاق

رقیه
رقیه
1 سال قبل

هنوز نخوندم

کیانا
کیانا
3 سال قبل

کاشکی رها با امیر میموند،اینجوری با خوندن این رمان میفهمیم که ادم های عاشق برای رسیدن به معشوق خود تلاش میکنن،از تصمیم گیری های پدر خاندان اصلا خوشم نیومد😂😂

قاصدک
قاصدک
3 سال قبل

من هم با ماریا موافقم بعضی رمان‌ها فقط حول و حوش چند نفر می گرده پسر و دختر هم اصلا خانواده ندارند فامیل ندارند همسایه ندارند فقط و فقط خودشون هستند و فوقش دو سه تا دوست
پدر و مادری که فوقش دوتا عربده می زنند یا گیر می دند یا فقط میگند نگرانیم یا اصلا کلا نیستند
من از این رمان میشه گفت خوشم اومد حالللا با یه کوچولو اغماض ولی واقعا خوشم اومد که نویسنده از زیر کار در نرفته اصلا و ابدا و درباره همه گفته

مبینا
مبینا
3 سال قبل

چندتا رمان دیگه مثل اینو پیشنهاد میدین

حدیث
حدیث
4 سال قبل

عااالی بود رمانش 😍👌🏻

مريم١٩
مريم١٩
4 سال قبل

نميدونم تا الان چند تا رمان نوشتي،اما خب هنوز بهتر هم ميتونست باشه

عاطفه
عاطفه
4 سال قبل

عالیه بخونید

سادات
سادات
4 سال قبل

من خیلی داستانش رو دوست داشتم
پیشنهاد میدم بخونیدش
ممنون از نویسنده عزیز

Maria
Maria
4 سال قبل

رمان جالب و متفاوتی بود.نویسنده محترم داستان زندگی همه ی اعضای یه خانواده ی شلوغ رو میگه.قصه های مختلف.تجربه های مختلف.