رمان پادشاه خون
عنوان | رمان پادشاه خون |
نویسنده | لیانا دیاکو |
ژانر | عاشقانه، بزرگسال |
تعداد صفحه | 777 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان پادشاه خون اثر لیانا دیاکو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
غزال بعد از مرگ پدر و مادرش با عموی خود زندگی میکند که معتاد است اکنون که ۱۸ سالش شده متوجه شده تمام مال و اموالش را بالا کشیده و با سند و مدرک همه را بنام خود کرده است! در حالی که …
خلاصه رمان پادشاه خون
نایلون های خریدم رو روی زمین میذارم تا بتونم کلیدم رو در بیارم و در رو باز کنم. با اینکه عموی تنبل و بیکار من همیشه خدا خونه است انقدر بهش ایمان ندارم که بخواد خودش رو تکون بده و بیاد در رو باز کنه. کلید رو توی قفل میچرخونم و بعد نایلون ها رو برمیدارم و به سختی داخل آپارتمان میبرمشون. بلافاصله از گوشهب چشم متوجه مردی میشم که در نشیمن کوچیک خونه، روی کاناپهی زهوار در رفته نشسته. سر میچرخونم و بلافاصله میشناسمش. این مرد همون سیاوشه که چند روز پیش با نوح تو کافه
بود و اون افتضاح بالا اومد. نایلون ها از دستم رها میشه و میخوام جیغ بزنم که نمیدونم از کجا مرد غول پیکر دیگهای ظاهر میشه و جلوی دهنم رو می گیره از ترس و تعجب اشک تو چشمام جمع میشه سرم رو بالا میگیرم تا مهاجمم رو ببینم و بر خلاف انتظارم این نوح نیست که با دست بزرگش جلوی دهنم رو گرفته بلکه یه مرد کاملا غریبه است. همون طور که دستش رو دور کمرم پیچیده من رو به طرف سیاوش که با خونسردی و اعتماد به نفس روی مبل تک نفره نشسته میبره و جلوی پاهاش میندازه،
میخوام جیغ بزنم اما دوباره جلوی دهنم رو میگیره تا سیاوش با غرور بگه: کاریت ندارم اومدم دو کلمه حرف بزنم و برم پس برای یکبار هم که شده دهنت رو بسته نگه دار و از گوشات کار بکش. سرم رو با ترس بالا و پایین میکنم چند لحظه بهم خیره میشه و بعد رو به مردی که دهنم رو گرفته سری تکون میده و لحظهی بعد فشار دست مرد از جلوی دهنم برداشته میشه. در حالی که تمام صورتم از اشکام خیسه بهش التماس میکنم: اگر این بخاطر دیروزه، من که معذرت خواستم بازم می خوام. خم میشه و دستشو از کنارم ...
- انتشار : 29/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403