دلنوشته شاهرگ گداخته‌ی پیچک

عنوانرمان شاهرگ گداخته‌ی پیچک
نویسندهسپیدخون
ژانرتراژدی، دلنوشته
تعداد صفحه11
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان شاهرگ گداخته‌ی پیچک اثر سپیدخون (نویسنده انجمن رمان بوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سوگند به آن بارقه‌ی خامُش نور؛ و همان چکامه‌ی پر زِ دروغ، پیچکی در ژرفاست؛ بامحبت‌تر از این آدم‌هاست …!

خلاصه رمان شاهرگ گداخته‌ی پیچک

روح سبزش در دل سرخه حصار می‌سراید ز دل سنگ زمان … ز نگاه بی پگاه مردمان! پیچک کوچک و آواره‌ی ما روزگاری شکوه برد؛ به دل زخمی آن ستاره‌ها! گریه می‌کرد به حال غم ناگفته‌ی او ماه خزان؛ اشک او برف میشد به تن سرد جهان! در رگ خواب قاصدک، بغض صدای سوخته اش، زمزمه فریاد می‌کند که: «ای مردم کوردل شهر، ای ز سپیده بیخبر، به داد پیچک برسید، پژمرده در فتنه‌ی ناوفای شب…» پیچک خسته دل و تیره امید؛ به جهانی متعلق ننمود… نه به دامن پر چین زمین، نه به صحن دروغين سما!

بی هدف، پیچک ما می پیمود؛ سینه‌ی ستبر چنار را به جهانی متعلق ننمود… در مقدم ماه در چشم خفته‌ی باغبان پیچک شب زنده داری می‌کرد؛ چشم می‌دوخت به شادابی رز، غبطه می‌خورد بر خماری میوه‌ی سرخ و به راستی که تنفس پیچک چه بود؟ نه صورتی، نه سیرتی، نه ثمری غم زده بر کالبد بی هدف خویش گریست، نفس ماه و نسیم در نگهش، شلاق بود و مقصر که نبود مردمان کم نگذاشتند از هیچ بدی… پیچک از غم، نفسی کم نگذاشت، به تقاص ماه و نسیم منجمد بود چو یخبندان تن به بوران ناامید سپرد،

مرده بود شوق لرزان آوندش؛ به ندای غصه های لبریز دستان سبز، صیقلی، پهنش خلوتگاه شبنم اشک نمود چه گذر از محبس تن می‌بود؟ قاصدک، دل نگران خیره به این پژمردگی پنهان ز نگاه غم زده اش حیران پیچک کوچک من که شاد بود! متعجب، متاسف دلخور خاطراتش را به اشک می‌آویخت قهقهه‌ی نهال را می‌کرد مرور… پریشان وار غمناک است ولی غمخوار او مرده… پناه پاییزی‌هایش خودش را به دل طوفان بسپرده چه چاره دارد این پیچک؟ چیست از کابوس؟ رد غم در این شاهرگ سوخته‌ی دل مرده …

دانلود رمان شاهرگ گداخته‌ی پیچک
0.34 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره دلنوشته شاهرگ گداخته‌ی پیچک
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها