رمان انعکاس در شب
عنوان | رمان انعکاس در شب |
نویسنده | زهرا علی فرحانی |
ژانر | ترسناک، تخیلی |
تعداد صفحه | 194 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان انعکاس در شب اثر زهرا علی فرحانی (نویسنده انجمن رمان بوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
الین، دختری با روحیهای پر شور، کنجکاو و هیجانیای است که بر خلاف میل خانواده، رشتهای را مد نظر قرار داده و انتخاب میکند که در مسیر جمعآوری اطلاعات در رابطه با علاقهاش به این رشته، مصمم برای رفتن سفری در یک منطقه دور افتاده، متروکه و ممنوعه می کند که حال این سفر باعث دردسرهایی عظیم و دور از انتظاری میشود که جان خود و همراهانش را به خطر میاندازد؛ حال باید دید به خواستهاش میرسد یا در دام تلههایی که در طول مسیر او را غافلگیر میکنند، اسیر میشود و …
خلاصه رمان انعکاس در شب
تقریباً چهار ماه پیش بود که توی یکی از جلسات خصوصی و پاره وقتی که در رابطه با ماورا شرکت می کردم یکی از اساتید طی تعریفکردن خاطرات جوانیش زمانی که خیلی جوانتر بود و مثل ما عاشق احضار و ارواح و… بوده، همراه اکیپ دوستهاش وارد روستای انعکاس شدن و اتفاقاتی براشون رخ داده که منجربه از دست دادن یکی از دوستهاشون شده بود. استاد اون روز ما رو با روستای انعکاس آشنا کرده و چیزهایی تعریف کرده بود که تو باور هیچکس نمیگنجید همچین مکانی وجود داشته و بخصوص که دسترسی به اون اینقدر آسون باشه اما از میون تمام این حرفها چیزی که من رو برای رفتن به روستا مشتاق میکرد، وجود پرخطرش نبود؛
بلکه اون گفته استاد و تحقیقاتی بود که انجام دادم و میگفت: هرکس از پدیدههای پارانُرمال مطلع و در این باره جستوجویی کرده باشه وارد روستای انعکاس بشه و بتونه به دریاچهای سیاه واقع در نقطه وسط روستای انعکاس دسترسی پیدا کنه و به مدت چهار ساعت تا روی ابتداییترین مهره گردن توی اون آب بمونه تمام نقاط ضعف و ناتوانیش جبران و به قدرتی شگفتانگيز دست پیدا خواهد کرد قدرتی که به راحتی به اون شخص توان دسترسی سریع و راحت به موجودات و مخلوقات ماوراءالطبيعه و قدرت ارتباط باارواح جنیان نگهبان رو خواهد داد. و از وقتی که این چیزها رو فهمیدم به هیچ نحوی نتونستم خودم رو کنترل و میلم رو برای رفتن به روستا،
سرکوب کنم تا اینکه بلاخره جریان رو با گرشا و دنیز در میون گذاشتم. اولش شروع به مسخره کردن و تیکه پروندن کردن اما زمانی که جدیت رو توی چهرهم دیدن ساکت شدن و بعدش به هر طریقی خواستن که نظرم رو عوض کنن اما فایدهای نداشت که بلاخره تسلیم شدن و تصمیم گرفتن با اندک مهارتی که داشتن، برای محافظت از من برای رفتن به این سفر همراهیم کنند و همینطور هم شد هرسه ما خوب میدونستیم که رسیدن به ورودی روستا آسونه اما آنچه سخت بود رسیدن به دریاچه سیاه و علل خصوص زنده برگشتن از اونجا و خروج از روستا بود. میون اینها و مهمتر از همه این حرفها وجود متین بود که واقعاً برای یک انسان عادی …
- انتشار : 20/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403